وقتی دستیارها جای وبسایتها را میگیرند: راهنمای سئو برای آینده
بیاین در مورد آیندهای حرف بزنیم که ایجنتها (Agents) همهکارهان. همینطور که ایجنتهای وظیفهمحور از یه مفهوم تئوری به یه ابزار کاربردی تبدیل میشن، تأثیرشون روی نحوه کشف و تعامل ما تو فضای آنلاین خیلی بزرگ خواهد بود. وبسایتها قرار نیست غیب بشن، اما تو خیلی از موارد، کاراییشون کمتر میشه چون ایجنتها به یه لایه واسط جدید بین آدما و جوابها تبدیل میشن. دامنهها هنوز وجود خواهند داشت، اما ارزششون به عنوان یه ابزار برای کشف شدن، به احتمال زیاد از بین میره. ساخت و نگهداری یه سایت، بیشتر به معنی ساختاردهی اون برای استخراج اطلاعات توسط ایجنتها میشه، نه فقط برای گشتوگذار آدما. و این ایده که ارزش دامنهها به عنوان داراییهای کمیاب روز به روز بیشتر میشه، دیگه با واقعیت دنیای کشف اطلاعات همخونی نخواهد داشت.
مسیر رشد ایجنتهای هوش مصنوعی همین الان هم تو دادهها کاملاً مشخصه. شرکت Grand View Research ارزش بازار جهانی ایجنتهای هوش مصنوعی رو در سال ۲۰۲۴، ۵.۴۰ میلیارد دلار تخمین زده و پیشبینی کرده که این رقم تا سال ۲۰۳۰ با نرخ رشد سالانه حدود ۴۵.۸ درصد به ۵۰.۳۱ میلیارد دلار برسه. در سطح منطقهای، بازار آسیا-اقیانوسیه در سال ۲۰۲۴، ۱.۳۰ میلیارد دلار بوده و انتظار میره تا سال ۲۰۳۰ به ۱۴.۱۵ میلیارد دلار افزایش پیدا کنه. فقط خود چین به تنهایی پیشبینی میشه که از ۴۰۲.۶ میلیون دلار به ۳.۹۸ میلیارد دلار تو همین دوره رشد کنه. اروپا هم مسیر مشابهی رو دنبال میکنه و از ۱.۳۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۴ به ۱۱.۴۹ میلیارد دلار تا سال ۲۰۳۰ صعود میکنه. در نگاهی بلندمدتتر، شرکت Precedence Research پیشبینی میکنه که بازار جهانی هوش مصنوعی ایجنتمحور از ۷.۵۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۵ به نزدیک ۱۹۹.۰۵ میلیارد دلار تا سال ۲۰۳۴ برسه، که نرخ رشد ترکیبی ۴۳.۸۴ درصدی رو نشون میده. این پیشبینیها از مناطق مختلف، یه الگوی ثابت جهانی رو به ما نشون میدن: پذیرش این تکنولوژی همهجا در حال شتاب گرفتنه و این تغییر به سمت سیستمهای ایجنتمحور دیگه یه تئوری نیست؛ بلکه همین الان شروع شده. این آمار و ارقام مربوط به ایجنتهای وظیفهمحوره، نه استفادههای معمولی برای چت کردن.
آیا تو دنیای ایجنتها هنوز به وبسایت نیاز داریم؟
خیلی راحت یادمون میره که اینترنت تو دهه ۱۹۹۰ چقدر محدود به نظر میرسید. تو AOL، شما وبگردی رو به شکلی که امروز میشناسیم انجام نمیدادین. شما با کلیدواژهها (keywords) مسیرتون رو پیدا میکردین. یه کلمه شما رو مینداخت تو اتاقهای چت، کانالهای خبری یا محتوای برندها. وب آزاد از نظر فنی وجود داشت، اما برای اکثر مردم، America Online (یا همون AOL) خودِ اینترنت بود.
اون مدل «باغ محصور» (closed-garden) در نهایت جاش رو به وب آزاد داد. دامنهها به لنگرهای مسیریابی تبدیل شدن. داشتن یه دامنه .com تمیز یا یه پسوند قابل اعتماد مثل .org یا .gov نشونه اعتبار بود. وبسایتها به درهای ورودی هویت دیجیتال تبدیل شدن؛ جایی که اعتبار برند و اعتماد مشتری ساخته میشد. رتبهبندیهای جستجو هم این موضوع رو تقویت کردن. یه زمانی داشتن یه دامنه دقیقاً منطبق با کلمه کلیدی (exact-match domain) به دیده شدن کمک میکرد و بعدها مفهوم «دامین آتوریتی» (domain authority) به مشخص شدن اینکه کی تو صدر نتایج جستجو ظاهر میشه، کمک کرد. برای تقریباً سه دهه، وبسایتها مرکز اصلی کشف و تعاملات دیجیتال بودن.
اما انگار داریم به همون نقطه اول برمیگردیم. فقط این بار، کلیدواژه دیگه «AOL Keyword: Pizza Hut» نیست. بلکه قصد و نیت شماست که به زبان محاوره بیان میشه: «برام یه پرواز رزرو کن»، «چند تا شاخه گل سفارش بده»، «یه دندونپزشک خوب این اطراف پیدا کن». و به جای AOL، دروازهبانها مدلهای زبان بزرگ (LLMs) و سیستمهای ایجنتمحور هستن.
از گشتوگذار تا رسیدن به جواب
ظهور سیستمهای ایجنتمحور، مسیری رو که بهش عادت کرده بودیم، کوتاه میکنه. جایی که کشف اطلاعات به معنی جستجو، بررسی نتایج، کلیک روی یه دامنه و گشتوگذار تو یه سایت بود، حالا به معنی توصیف قصد و نیت شما و سپردن بقیه کار به سیستم شده. دیگه نیازی به Expedia یا United.com ندارین اگه ایجنت شما پروازتون رو تأیید کنه. دیگه لازم نیست وارد سایت OpenTable بشین اگه یه رزرو برای فردا شب به طور خودکار انجام بشه. دیگه مجبور نیستین کاتالوگ نایکی (Nike) رو زیر و رو کنین اگه یه جفت کفش دویدن جدید همینجوری دم در خونهتون ظاهر بشه.
تو این جریان، لایه «پاسخ» جای «کلیک» رو میگیره، لایه «انجام وظیفه» جای «جلسه وبگردی» رو میگیره و خودِ «منبع» نامرئی میشه. برای مصرفکننده دیگه اهمیتی نداره که کدوم سایت اطلاعات رو ارائه داده یا تراکنش رو انجام داده، تا وقتی که نتیجه کار درست باشه.
یک نمونه عملی: ویچت (WeChat)
این تغییر یه فرضیه نیست. تو چین، این اتفاق همین الان در مقیاس وسیع در حال رخ دادنه. ویچت در سال ۲۰۱۷ «مینی-پروگرمها» (Mini-Programs) رو به عنوان «اپلیکیشنهایی درون یک اپلیکیشن» معرفی کرد که طوری طراحی شده بودن تا کاربرا هیچوقت نیازی به خروج از محیط ویچت نداشته باشن. تا سال ۲۰۲۴، این مینی-پروگرمها به یه پدیده رایج تبدیل شدن: گزارشهای اخیر نشون میدن که امروز بین ۳.۹ تا ۴.۳ میلیون مینی-پروگرم ویچت تو این اکوسیستم وجود داره (منبع ۳.۹ میلیون، منبع ۴.۳ میلیون) و بیش از ۹۰۰ میلیون کاربر فعال ماهانه دارن. و با اینکه مینی-پروگرمها بیشتر شبیه اپلیکیشن هستن تا هوش مصنوعی واقعی، اما همه چیز حول محور انجام وظیفه و پذیرش لایههای انجام وظیفه توسط مصرفکنندهها میچرخه.
در صنعت غذا و نوشیدنی و هتلداری، بیش از ۸۰ درصد از رستورانهای زنجیرهای برتر، فرآیندهای سفارش یا بیرونبر رو مستقیماً از طریق مینی-پروگرمها انجام میدن، به این معنی که مشتریها هیچوقت وارد یه وبسایت جداگانه نمیشن. برندهای بینالمللی هم اغلب به جای ساختن وبسایتهای محلی، مینی-پروگرمها رو به عنوان ویترین چینی خودشون در اولویت قرار میدن، چون ویچت خودش کارهای کشف، لیست محصولات، پرداخت و خدمات مشتری رو انجام میده. به عنوان مثال، برند لوکس LOEWE، نمایشگاه «دنیای دستساز» خودش رو در سال ۲۰۲۴ تو شانگهای کاملاً از طریق یه مینی-پروگرم ویچت راهاندازی کرد و خدمات فروش بلیت و محتوای دیجیتال تعاملی رو بدون نیاز به خروج کاربر از اپلیکیشن ارائه داد.
برای خیلی از کسبوکارهای داخلی چین، این به استراتژی پیشفرض تبدیل شده: وبسایتشون، اگه اصلاً وجود داشته باشه، یه پوسته حداقلیه، در حالی که تجربه واقعی مشتری کاملاً داخل ویچت اتفاق میافته. و یادتون باشه، ما در مورد ویچت صحبت کردیم که به بیش از ۱ میلیارد کاربر فعال ماهانه خدمات میده. ChatGPT در حال حاضر هفتهای بیش از ۸۰۰ میلیون کاربر داره، یعنی تقریباً سه برابر حجم ویچت به صورت ماهانه. یه دوره ایجنتمحور که در اون تعامل مستقیم با مصرفکننده توسط پلتفرمهایی مثل ChatGPT، ویچت، کلود (Claude)، جمینای (Gemini) و کوپایلت (CoPilot) تسهیل میشه، میتونه یه تغییر عظیم تو رفتار مصرفکننده ایجاد کنه.
نمونههای مشابه در غرب
پلتفرمهای غربی هم دارن تو همین مسیر حرکت میکنن. اینستاگرام چکاوت (Instagram Checkout) به کاربرا اجازه میده مستقیماً داخل اینستاگرام خرید کنن، بدون اینکه اصلاً وارد وبسایت فروشنده بشن. شاپیفای (Shopify) جزئیات این یکپارچهسازی رو اینجا توضیح داده. تیکتاک هم فرآیندهای مشابهی رو ارائه میده. همکاریش با شاپیفای، امکان پرداخت درونبرنامهای رو فراهم میکنه تا مصرفکننده هیچوقت از تیکتاک خارج نشه. حتی سرویسهایی مثل اوبر (Uber) هم الان به عنوان API داخل اکوسیستمهای بزرگتر عمل میکنن. شما میتونین از داخل یه اپلیکیشن دیگه یه سفر رزرو کنین و هیچوقت خود اپلیکیشن اوبر رو مستقیماً باز نکنین.
در هر کدوم از این موارد، وبسایت هنوز وجود داره، اما ممکنه مصرفکننده هیچوقت اون رو نبینه. کشف، بررسی و تبدیل (conversion) همگی داخل یه جریان بسته اتفاق میافتن.
شباهت با دوران AOL
شباهت با اواسط دهه ۱۹۹۰ واقعاً خیرهکنندهست. اوج رشد AOL تو اون دوره بود، وقتی که مدل «کلیدواژه» اون، این سرویس رو به عنوان خودِ اینترنت معرفی کرد. مردم به جای تایپ کردن URL، کلیدواژههای AOL رو وارد میکردن و داخل دیوارهای مدیریتشده AOL باقی میموندن. تا اواسط سال ۱۹۹۶، AOL حدود ۶ میلیون مشترک آمریکایی داشت که این کار رو انجام میدادن، که تقریباً ۱۳ درصد از ۴۴ میلیون کاربر تخمینی اینترنت اون زمان تو آمریکا رو تشکیل میداد.
امروز، «کلیدواژه» به «قصد و نیت» شما تبدیل شده. ایجنت اون رو تفسیر میکنه، تصمیم میگیره و درخواست رو انجام میده. نتیجه یکسانه: یه محیط بسته که دروازهبان، دیدهشدن و دسترسی رو کنترل میکنه. فقط این بار، به جای مودمهای دایال-آپ، این سیستم با مدلهای زبان بزرگ و APIها کار میکنه.
این یه تحول جدا و بیربط نیست. شواهد زیادی وجود داره که نشون میده خودِ وب آزاد در حال تضعیف شدنه. گوگل اخیراً تو یه پرونده حقوقی اعلام کرده که «وب آزاد همین الانشم در حال افول سریعه… و به ناشرانی که به درآمد تبلیغات نمایشی وب آزاد متکی هستن، آسیب میزنه». Search Engine Roundtable این گزارش رو پوشش داده.
مرکز تحقیقاتی Pew دریافته که وقتی گوگل خلاصههای تولیدشده توسط هوش مصنوعی رو تو نتایج جستجو نمایش میده، کاربرا فقط ۸ درصد مواقع روی لینکها کلیک میکنن، در حالی که وقتی خلاصهای وجود نداره این رقم ۱۵ درصده. این یعنی تقریباً ۵۰ درصد کاهش تو کلیک روی لینکها. وبسایت Digital Content Next هم گزارش داده که ناشران برتر طی یه دوره هشت هفتهای اخیر، با کاهش ۱۰ درصدی ترافیک ارجاعی از گوگل نسبت به سال گذشته مواجه شدن.
روزنامه گاردین مورد خاص وبسایت MailOnline رو پوشش داده که در اون، نرخ کلیک دسکتاپ با ظاهر شدن خلاصههای هوش مصنوعی ۵۶ درصد و نرخ کلیک موبایل ۴۸ درصد کاهش پیدا کرده. هزینههای تبلیغات هم داستان مشابهی رو روایت میکنه. MarketingProfs گزارش میده که پیشبینی میشه محتوای خبری تولیدشده به صورت حرفهای، در سال ۲۰۲۵ فقط ۵۱ درصد از کل هزینههای تبلیغات محتوای جهانی رو به خودش اختصاص بده، در حالی که این رقم در سال ۲۰۱۹، ۷۲ درصد بود. Search Engine Land هم نشون میده که تبلیغات نمایشی وب آزاد از حدود ۴۰ درصد از ایمپرشنهای گوگل ادوردز در سال ۲۰۱۹ به تنها ۱۱ درصد تا اوایل سال ۲۰۲۵ کاهش پیدا کرده.
داستان همهجا یکیه. مصرفکنندهها کمتر کلیک میکنن، ناشرها درآمد کمتری دارن و تبلیغدهندهها بودجهشون رو جای دیگهای خرج میکنن. به احتمال زیاد، وب آزاد دیگه مرکز ثقل دنیای دیجیتال نخواهد بود.
اگه وبسایتها نقش مرکزی خودشون رو از دست بدن، چه چیزی جای اونها رو میگیره؟ کسبوکارها هنوز به زیرساخت فنی نیاز دارن، اما درِ ورودی تغییر میکنه. به جای صفحههای اصلی خوشگل و آبرنگ، دادههای ساختاریافته و APIها مستقیماً ایجنتها رو تغذیه میکنن. لایههای تأیید اعتبار مثل اسکیما (schema)، گواهینامهها و مدارک قابل خواندن برای ماشین، وزن بیشتری نسبت به طراحی پیدا میکنن. اعتبار تأییدشده توسط ماشین (اینکه برند شما چند بار توسط مدلهای زبان بزرگ بازیابی یا بهش استناد میشه) به یه معیار اصلی برای اعتماد تبدیل میشه. و شراکتها یا یکپارچهسازیهای API جای سئوی سنتی رو برای اطمینان از دیده شدن میگیرن.
این به این معنی نیست که وبسایتها از بین میرن. اونها برای مسائل حقوقی و انطباق با قوانین (compliance)، داستانسراییهای طولانی و حوزههایی که کاربرا هنوز دنبال یه تجربه مستقیم هستن، مهم باقی میمونن. اما برای تعاملات اصلی و روزمره، وبسایت داره به سطح لولهکشی تنزل پیدا میکنه.
و در حالی که ممکنه طراحی و تجربه کاربری در مقابل جریانهای ایجنتمحور عقبنشینی کنن، خودِ محتوا همچنان حیاتیه. ایجنتها هنوز باید با متن باکیفیت، دادههای ساختاریافته محصولات، حقایق تأییدشده و سیگنالهای جدید از اعتبار، تغذیه بشن. ویدیو اهمیت بیشتری پیدا میکنه چون ایجنتها خلاصهها و کلیپها رو تو پاسخهای محاورهای نمایش میدن. محتوای تولیدشده توسط کاربر، به خصوص نظرات (reviews)، به عنوان یه سیگنال اعتماد وزن بیشتری پیدا میکنه. دادههای محصول مثل مشخصات تمیز، موجودی دقیق و قیمتگذاری شفاف، ورودیهای غیرقابلمذاکره برای سیستمهای ایجنت خواهند بود.
به عبارت دیگه، کار سئو قرار نیست از بین بره. سئو تکنیکال همون لولهکشیایه که تضمین میکنه محتوا برای ماشینها قابل کشف و دسترسی باشه. تولید محتوا همچنان مهمه، هم به این دلیل که به پاسخهای ایجنتها سوخترسانی میکنه و هم به این دلیل که آدما وقتی از جریان ایجنت خارج میشن، هنوز اون رو مصرف میکنن. تغییر بیشتر در مورد اینه که محتوا کجا و چطور مصرف میشه، نه در مورد اهمیت خود محتوا. با این حال، کار طراحی وب و تجربه کاربری (UX) به ناچار به عنوان هزینههای اختیاری زیر ذرهبین قرار میگیرن، چون رابط کاربری ایجنت، تجربههای مصرفکننده رو در دست میگیره.
یکی از پیامدهای این تغییر اینه که برندها در معرض خطر از دست دادن ارتباط مستقیمشون با مشتری قرار میگیرن. وقتی یه ایجنت پرواز رو رزرو میکنه، کفش رو سفارش میده یا نوبت دندونپزشکی رو تنظیم میکنه، وفاداری مصرفکننده ممکنه به خودِ ایجنت ختم بشه، نه به کسبوکار اصلی. درست همونطور که بازارچه آمازون خیلی از فروشندهها رو به ویترینهای قابل تعویض زیر چتر برند آمازون تبدیل کرد، سیستمهای ایجنتمحور هم ممکنه تمایز بین برندها رو از بین ببرن، مگر اینکه شرکتها سیگنالهای متمایزی بسازن که از این واسطهگری جون سالم به در ببرن. این میتونه به معنی تمرکز دوچندان روی نشانگرهای اعتماد ساختاریافته، دادههای محصول قابل تشخیص یا حتی داراییهای محتوایی منحصربهفردی باشه که ایجنتها به طور مداوم بازیابی میکنن. بدون اینها، رابطه متعلق به ایجنته، نه شما.
این تنزل رتبه احتمالی برای وبسایتها، عواقبی به همراه داره. دامنهها هنوز برای برندسازی، کمپینهای آفلاین و به خاطر سپردن توسط آدما اهمیت دارن، اما ارزششون به عنوان نقاط ورود به دنیای کشف، در حال کاهشه. بازار ثانویه دامنههای «پریمیوم» همین الانشم داره نشانههایی از فشار رو نشون میده. رجیستریها شروع به کاهش یا حذف ردههای پریمیوم کردن؛ به عنوان مثال، رجیستری .art اخیراً بیش از یک میلیون نام رو از لیست پریمیوم خودش حذف کرد تا قیمت اونها رو پایین بیاره. نظرات سرمایهگذاران هم به تقاضای ضعیفتر اشاره داره؛ TechStartups در سال ۲۰۲۵ اشاره کرد که فروش دامنهها در حال «سقوط» است، چون هوش مصنوعی و تغییر رفتار جستجو، نیاز به نامهای کلیدواژهای گرانقیمت رو کاهش داده.
ما قبلاً این منحنی رو دیدیم. یه زمانی خانوادهها صدها دلار پول میدادن تا یه مجموعه کامل از دایرةالمعارفهای چاپی رو بخرن. داشتن کتاب بریتانیکا تو قفسه کتابخونه، نشونه اعتبار و دسترسی به دانش بود. امروز، همون کتابها رو میشه با چندرغاز تو سمساریها پیدا کرد، چون دسترسی دیجیتال، اون کمیابی رو بیمعنی کرده. دامنهها هم تو مسیر مشابهی قرار دارن. اونها برای هویت و برندسازی مفید باقی میمونن، اما این فرض که یه دامنه .com کلیدواژهای همچنان به ارزشش اضافه میشه، بیشتر شبیه نوستالژیه تا استراتژی.
توجیه داشتن پورتفولیوهای دفاعی در دهها پسوند مختلف کشوری (ccTLD) سختتر میشه، درست همونطور که انبار کردن دایرةالمعارفها بعد از به وجود اومدن ویکیپدیا بیمعنی شد. وبسایتها به عنوان زیرساخت باقی میمونن، اما نقششون به عنوان درِ ورودی همچنان کوچکتر میشه.
استراتژیهای بازاریابی باید خودشون رو وفق بدن. تمرکز از خوشگل کردن لندینگپیجها به سمت اطمینان از قابل بازیابی بودن دادههای شما، مورد اعتماد بودن برند شما توسط ایجنتها و تأیید شدن اعتبار شما توسط ماشینها تغییر میکنه. سئو، به شکلی که ما میشناسیم، از رقابت برای رتبههای SERP به رقابت برای بازیابی و یکپارچهسازی در پاسخهای ایجنتها تبدیل خواهد شد.
یکی دیگه از پیامدهای کمتر دیدهشده همه اینها، بحث اندازهگیریه. برای دههها، بازاریابها به تحلیلهای وب متکی بودن: بازدید از صفحه، نرخ پرش، نرخ تبدیل. سیستمهای ایجنتمحور این دید رو از بین میبرن. اگه یه مشتری هیچوقت وارد سایت شما نشه اما از طریق یه ایجنت خرید کنه، شما شاید درآمد رو به دست بیارین اما ردپای دادهها رو از دست میدین. به معیارهای جدیدی نیاز خواهد بود. نه فقط اینکه آیا یه صفحه رتبه میگیره، بلکه اینکه آیا محتوای شما داخل جریانهای ایجنت بازیابی شده، بهش استناد شده یا مورد اعتماد قرار گرفته. به این ترتیب، این صنعت باید تعریف «ترافیک» و «تبدیل» رو وقتی که رابط کاربری به جای وبسایت، یه مکالمه است، از نو تعریف کنه.
ترسها و فرصتها
ترسش واضحه. ما قبلاً با AOL این وضعیت رو تجربه کردیم. یه دروازه بسته میتونه بر دیدهشدن مسلط بشه، برندها رو به کالاهای مصرفی تبدیل کنه و انتخاب مصرفکننده رو کاهش بده. وب آزاد و موتورهای جستجو در اواخر دهه ۱۹۹۰ ما رو از اون وضعیت خارج کردن. هیچکس نمیخواد به اون دیوارها برگرده.
اما فرصتش هم واقعیه. کسبوکارهایی که خودشون رو با کشف ایجنتمحور وفق میدن (با سیگنالهای ساختاریافته، فیدهای داده قابل اعتماد و اعتبار شناختهشده توسط ماشین) میتونن رشد کنن. وبسایت شاید به لولهکشی تبدیل بشه، اما لولهکشی خیلی مهمه. این همون چیزیه که جریان و اطلاعاتی رو حمل میکنه که به تجربه کاربر قدرت میده.
پس سؤال اصلی این نیست که آیا وبسایتها هنوز وجود خواهند داشت یا نه. در نهایت، به شکلی وجود خواهند داشت. سؤال اینه که آیا کسبوکار شما هنوز روی تزئین درِ ورودی متمرکزه، یا داره روی لولههایی سرمایهگذاری میکنه که ایجنتها واقعاً برای ارائه ارزش ازشون استفاده میکنن.
پاسخی بگذارید