کشف‌های OpenAI درباره آینده جستجو با هوش مصنوعی: چه چیزی در انتظار ماست؟

تحقیق جدید OpenAI نشون می‌ده که جستجوی مبتنی بر هوش مصنوعی، کاربرد اصلی ChatGPT شده و پیش‌بینی می‌شه تا اواسط سال ۲۰۲۶ به استفاده همگانی برسه.

عرضه ChatGPT در سال ۲۰۲۲، بیشتر از اینکه یه تغییر ساده تو دنیای جستجو باشه، مثل یه سری زلزله‌های بزرگ بود که همه‌چیز رو لرزوند. حالا ما تو صنعت سئو، درست مثل زلزله‌شناس‌ها، به داده نیاز داریم تا بتونیم لرزه‌های بعدی و پس‌لرزه‌ها رو پیش‌بینی کنیم؛ چه برسه به اینکه بخوایم خودمونو برای شکل و شمایل جدید این دنیا بعد از آروم گرفتن زمین آماده کنیم.

برای همین، وقتی OpenAI تو ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۵ یه مقاله تحقیقی ۶۵ صفحه‌ای با عنوان «مردم چطور از ChatGPT استفاده می‌کنند» منتشر کرد، بعضی از ماها حسابی هیجان‌زده شدیم که بالاخره یه سری داده معتبر و رسمی از دل یکی از بزرگ‌ترین مدل‌های زبان بزرگ (LLM) به دستمون رسیده.

دو تا یافته کلیدی حسابی به چشم میاد:

  1. ما به استفاده همگانی از هوش مصنوعی خیلی نزدیک‌تر از اون چیزی هستیم که بیشترمون فکر می‌کنیم.
  2. نحوه تعامل کاربرا با ChatGPT تو سال گذشته کاملاً زیر و رو شده.

برای ما سئوکارها، این فقط یه گزارش ساده در مورد آمار استفاده نیست؛ بلکه یه جور اطلاعات استراتژیک و مهمه که بهمون میگه آینده جستجوی هوش مصنوعی به کدوم سمت میره.

استفاده همگانی نزدیک‌تر از چیزیه که فکر می‌کنید

ChatGPT چقدر تا اون نقطه عطف که به سمت استفاده همگانی شتاب بگیره، فاصله داره؟

«نظریه انتشار نوآوری» که توسط جامعه‌شناسی به اسم اورت راجرز توسعه داده شده، یه چارچوب مفید به ما می‌ده تا توضیح بدیم چطور فناوری‌های جدید در مراحل قابل پیش‌بینی در جامعه پخش میشن. اول، «نوآوران» (Innovators) هستن که ۲.۵ درصد بازار رو تشکیل می‌دن. بعد، «پذیرندگان اولیه» (Early Adopters) از راه می‌رسن (۱۳.۵ درصد) و به دنبال اون‌ها «اکثریت اولیه» (Early Majority) میان (۳۴ درصد). در این نقطه، حدود ۵۰ درصد از بازار بالقوه، فناوری رو پذیرفته. هر کسی که بعد از این نقطه به جمع اضافه بشه، به راحتی می‌شه گفت جزو «اکثریت دیرهنگام» (Late Majority) (۳۴ درصد) یا «عقب‌مانده‌ها» (Laggards) (۱۶ درصد) هست.

نقطه عطف حدود ۲۰ درصد اتفاق میفته؛ یعنی زمانی که فناوری جدید دیگه محدود به نوآوران یا پذیرندگان اولیه نیست و کم‌کم توسط اکثریت اولیه پذیرفته می‌شه. اینجاست که پذیرش عمومی به سرعت شتاب می‌گیره.

حالا، بیاید این نظریه رو روی داده‌های ChatGPT پیاده کنیم.

از زمان عرضه در اواخر ۲۰۲۲، رشد ChatGPT سرسام‌آور بوده. گزارش جدید نشون می‌ده که تو یه دوره پنج ماهه از فوریه تا جولای ۲۰۲۵، تعداد کاربران فعال هفتگی (WAU) ChatGPT از ۴۰۰ میلیون به ۷۰۰ میلیون نفر رسیده و در هفته ۱۸ میلیارد پیام ارسال می‌کنن. این یعنی یه رشد ترکیبی متوسط حدود ۱۱ تا ۱۲ درصد ماه به ماه.

۷۰۰ میلیون کاربر فعال هفتگی، معادل حدود ۱۰ درصد از جمعیت بزرگسال جهانه؛ چشمگیره، ولی هنوز به مرحله استفاده همگانی نرسیده. فعلاً.

(یه نکته خارج از بحث: اون اولا تو ماه آوریل، سم آلتمن موقع سخنرانی تو TED 2025، عدد ۸۰۰ میلیون کاربر فعال هفتگی رو اعلام کرد. برای اینکه گیج نشیم، ما به همون آمار رسمی ۷۰۰ میلیون کاربر فعال هفتگی که تو گزارش OpenAI اومده پایبند می‌مونیم.)

تخمین زده می‌شه که در ابتدای جولای ۲۰۲۵، تقریباً ۵.۶۵ میلیارد کاربر اینترنت در سراسر جهان وجود داشته. این کل بازار در دسترس (TAM) برای ChatGPT محسوب می‌شه.

۲۰ درصد از ۵.۶۵ میلیارد نفر می‌شه ۱.۱۳ میلیارد کاربر فعال هفتگی. این همون نقطه عطفه.

حتی اگه نرخ رشد به یه عدد محافظه‌کارانه‌تر یعنی ۵ تا ۶ درصد در ماه کاهش پیدا کنه، ChatGPT همین الان که من دارم این مطلب رو می‌نویسم، به حداقل ۷۷۰ میلیون کاربر فعال هفتگی رسیده. با این نرخ رشد، ChatGPT بین دسامبر ۲۰۲۵ تا آگوست ۲۰۲۶ از آستانه استفاده همگانی عبور می‌کنه و آوریل ۲۰۲۶ محتمل‌ترین زمان برای این اتفاقه.

البته، اگه نرخ رشد نزدیک به همون ۱۱ تا ۱۲ درصد باقی بمونه، می‌تونیم انتظار داشته باشیم که حتی زودتر از این‌ها وارد فاز استفاده همگانی بشیم.

سطح اولیه
جولای ۲۰۲۵
رشد (ماهانه)سپتامبر ۲۰۲۵بازه زمانی تقریبی عبور از نقطه عطف
۷۰۰ میلیون۴٪۷۵۷.۱۲آگوست ۲۰۲۶
۷۰۰ میلیون۵٪۷۷۱.۷۵می ۲۰۲۶
۷۰۰ میلیون۶٪۷۸۶.۵۲آوریل ۲۰۲۶
۷۰۰ میلیون۷٪۸۰۱.۴۳مارس ۲۰۲۶
۷۰۰ میلیون۸٪۸۱۶.۴۸فوریه ۲۰۲۶
۷۰۰ میلیون۹٪۸۳۹.۳۰ژانویه ۲۰۲۶
۷۰۰ میلیون۱۰٪۸۴۷.۰۰ژانویه ۲۰۲۶
۷۰۰ میلیون۱۱٪۸۶۲.۴۷دسامبر ۲۰۲۵
۷۰۰ میلیون۱۲٪۸۷۸.۰۸دسامبر ۲۰۲۵

برای ما سئوکارها، این بازه زمانی خیلی مهمه. ما سال‌ها برای آماده شدن برای استفاده همگانی از جستجوی هوش مصنوعی وقت نداریم. فقط چند ماه فرصت داریم.

فرصت برای برندهایی که نمی‌خوان از قافله عقب بمونن، به سرعت در حال تموم شدنه.

انقلاب رفتاری که جلوی چشم ما پنهان شده

یکی از مهم‌ترین یافته‌ها برای ما اهالی بازاریابی جستجو، در دل داده‌های استفاده OpenAI پنهان شده: یه تغییر اساسی در نحوه استفاده مردم از ابزارهای هوش مصنوعی.

در ژوئن ۲۰۲۴، پیام‌های غیرکاری ۵۳ درصد از کل تعاملات ChatGPT رو تشکیل می‌دادن. تا ژوئن ۲۰۲۵، این رقم به ۷۳ درصد رسیده. این یه سیگنال واضحه که نشون می‌ده ChatGPT داره از یه ابزار کاری به یه ابزار کاربردی روزمره تبدیل می‌شه.

وقتی به قصد و نیت پشت این جستجوها نگاه می‌کنیم، همه چیز جالب‌تر هم می‌شه. OpenAI تعاملات کاربران رو به سه دسته تقسیم می‌کنه:

  1. پرسیدن (جستجو برای اطلاعات و راهنمایی).
  2. انجام دادن (تولید محتوا یا تکمیل وظایف).
  3. ابراز کردن (به اشتراک گذاشتن افکار یا احساسات بدون نیت مشخص).

داده‌ها نشون می‌ده که «پرسیدن» در حال حاضر ۵۱.۶ درصد از کل تعاملات رو تشکیل می‌ده، در حالی که این رقم برای «انجام دادن» ۳۴.۶ درصد و برای «ابراز کردن» ۱۳.۸ درصده.

بیاید رک و راست بگیم: چیزی که ChatGPT به عنوان «پرسیدن» دسته‌بندی می‌کنه، تقریباً مترادف همون چیزیه که ما بهش می‌گیم جستجوی هوش مصنوعی. این‌ها همون کوئری‌هایی هستن که زمانی به طور انحصاری در اختیار موتورهای جستجو بودن.

کاربران همچنین به طور فزاینده‌ای از کیفیت پاسخ‌ها به کوئری‌های «پرسیدن» راضی هستن و تعاملات رو با نسبت ۴.۴۵ به ۱ به عنوان خوب یا بد رتبه‌بندی می‌کنن. برای تعاملات «انجام دادن»، این نسبت به ۲.۷۶ کاهش پیدا می‌کنه.

وقتی تعاملات رو بر اساس موضوع دسته‌بندی کنیم، این روند حتی واضح‌تر هم می‌شه. سه موضوع تقریباً ۷۸ درصد از کل پیام‌ها رو تشکیل می‌دن.

  • راهنمایی عملی (۲۹٪).
  • جستجوی اطلاعات (۲۴٪).
  • نوشتن (۲۴٪).

این ارقام وقتی جالب‌تر می‌شن که بدونید در جولای ۲۰۲۴، «نوشتن» با ۳۶ درصد، به راحتی رایج‌ترین موضوع بود و فقط در یک سال ۱۲ درصد کاهش داشته.

و در حالی که «راهنمایی عملی» روی همون ۲۹ درصد ثابت مونده، «جستجوی اطلاعات» با ۱۰ درصد افزایش، از ۱۴ درصد به ۲۴ درصد رسیده. ببینید یک سال چه تفاوتی ایجاد می‌کنه!

و با اینکه «نوشتن» هنوز ۴۲ درصد از کل پیام‌های مربوط به کار رو تشکیل می‌ده، ماهیت این درخواست‌ها تغییر کرده. به جای تولید محتوا از صفر، حالا دو سوم درخواست‌های نوشتن روی ویرایش، ترجمه یا خلاصه‌سازی متنی که خود کاربر ارائه می‌ده، متمرکز شدن.

از هر طرف که به قضیه نگاه کنید، جستجوی هوش مصنوعی حالا کاربرد اصلی ChatGPT شده، نه تولید محتوا. اما این وضعیت چه تاثیری روی جستجوی سنتی داره؟

جنگ هوش مصنوعی: نبرد برای آینده جستجو

شاید ChatGPT در حال تغییر دادن این دنیا باشه، اما گوگل هم دست روی دست نذاشته.

حالت هوش مصنوعی (AI Mode) که در حال حاضر در ۱۸۰ کشور جهان در حال انتشاره، بزرگ‌ترین پاسخ گوگل به ورود ChatGPT به قلمروشه. این اتفاق، صحنه رو برای چیزی که احتمالاً به یه رقابت سخت بین گوگل و OpenAI برای تعریف و تسلط بر جستجوی هوش مصنوعی تبدیل می‌شه، آماده می‌کنه.

ChatGPT این مزیت رو داره که تا حد زیادی رفتارهای جستجوی محاوره‌ای که الان می‌بینیم رو جا انداخته. به جای اینکه کاربران با کلیک کردن روی لینک‌های مختلف در صفحه نتایج جستجو اطلاعات رو کنار هم بچینن، ChatGPT در کسری از ثانیه پاسخ‌های کاملی به اون‌ها می‌ده.

در مقابل، مزیت گوگل اینه که حالت هوش مصنوعی (AI Mode) پاسخ‌هاش رو بر اساس یه زیرساخت جستجوی فوق‌العاده پیچیده ارائه می‌ده و از دهه‌ها تخصص در ایندکس کردن وب، اعتبار متنی و سیگنال‌های بی‌شمار دیگه استفاده می‌کنه.

ریسک این بازی خیلی بالاست. اگه گوگل به اندازه کافی جسورانه عمل نکنه تا جای پاش رو تو جستجوی هوش مصنوعی محکم و از تسلط کلی خودش بر بازار جستجو محافظت کنه، این خطر وجود داره که به سرنوشت موتورهای جستجوی فراموش‌شده دچار بشه.

به همین دلیله که اگه ببینم گوگل دیر یا زود، حالت هوش مصنوعی رو به رابط کاربری اصلی جستجوی خودش تبدیل می‌کنه، اصلاً تعجب نمی‌کنم.

طبیعتاً، این یه اختلال بزرگ برای مدل سنتی تبلیغات گوگل (Google Ads) خواهد بود. اقدام اخیر گوگل در راه‌اندازی یک پروتکل پرداخت جدید نشون می‌ده که این شرکت از همین الان داره برای ریسک کاهش درآمد تبلیغاتی از جستجوی سنتی، چاره‌اندیشی می‌کنه.

با توجه به اینکه همه چیز هنوز در حال تغییره، تقریباً غیرممکنه که پیش‌بینی کنیم دنیای جستجو بعد از اینکه گرد و خاک‌ها بخوابه و مدل‌های کسب‌وکار جدید ظهور کنن، چه شکلی خواهد بود.

در نهایت هر پلتفرمی که مسلط بشه، تقریباً قطعیه که جستجوی هوش مصنوعی برنده نهایی خواهد بود.

برندها به جای تمرکز روی چیزهایی که نمی‌دونیم و منتظر موندن برای جواب، می‌تونن از چیزهایی که در مورد جستجوی هوش مصنوعی می‌دونن استفاده کنن تا یه مزیت استراتژیک برای خودشون به دست بیارن.

بازنگری در ارزش ترافیک

با توجه به اینکه بیشتر وب‌سایت‌ها فقط حدود ۱ تا ۲ درصد از ترافیکشون رو از مدل‌های زبان بزرگ مثل ChatGPT دریافت می‌کنن، شاید وسوسه‌انگیز باشه که جستجوی هوش مصنوعی رو بی‌اهمیت و حواس‌پرتی بدونیم؛ حداقل برای الان.

اما با توجه به اینکه ChatGPT تا چند ماه دیگه به استفاده همگانی می‌رسه، این تصویر می‌تونه خیلی سریع تغییر کنه.

به علاوه، جستجوی هوش مصنوعی در درجه اول به کلیک‌ها مربوط نمی‌شه. کاربران اغلب اطلاعات مورد نیازشون رو از جستجوی هوش مصنوعی بدون کلیک کردن روی حتی یک لینک به دست میارن. جستجوی هوش مصنوعی بیشتر در مورد نفوذ، آگاهی و کمک به تصمیم‌گیریه.

با این حال، تحلیل ترافیک از منابع هوش مصنوعی، الگوهای جالبی رو نشون می‌ده.

تحقیقات خود ما نشون می‌ده که حداقل در برخی از صنایع، بازدیدکنندگانی که از طریق LLM ارجاع داده می‌شن، نرخ تبدیل بالاتری نسبت به ترافیک جستجوی سنتی دارن.

این منطقیه. اگه کسی قبلاً از طریق یک یا چند تعامل با هوش مصنوعی با برند شما درگیر شده باشه و با این حال تصمیم بگیره از سایت شما بازدید کنه، با قصد و نیت بیشتری این کار رو می‌کنه تا کسی که برای پیدا کردن اطلاعات اولیه روی یه لینک کلیک می‌کنه. شاید اون‌ها به موضوع خیلی علاقه‌مند شدن و می‌خوان عمیق‌تر بشن. یا شاید پاسخ‌های هوش مصنوعی به سوالاتشون در مورد محصول جواب داده و حالا آماده خرید هستن.

حتی اگه این نوع دیده شدن برند به کلیک‌های کمتری منجر بشه، با رسیدن هوش مصنوعی به سطح استفاده همگانی، می‌تونه به طور فزاینده‌ای ارزشمند بشه.

اگه در حال حاضر با ۱۰ درصد پذیرش بازار، ۱ تا ۲ درصد از ترافیک از منابع هوش مصنوعی میاد، وقتی به ۲۰ یا ۳۰ درصد پذیرش برسیم چه اتفاقی میفته؟ ترافیک با واسطه هوش مصنوعی – با نرخ تبدیل بالاترش – می‌تونه به راحتی طی دو سال به ۵ تا ۱۰ درصد از کل بازدیدهای وب‌سایت برسه.

برای خیلی از کسب‌وکارها، این مقدار برای اینکه از همین الان توجه استراتژیک بهش داشته باشن، کافیه.

پیامدهای استراتژیک برای فعالان حوزه بازاریابی جستجو

بهینه‌سازی سنتی کلمات کلیدی مدتیه که دیگه مثل قبل کارایی نداره. و برای کسی که امیدوار باشه بتونه کوئری‌های مبتنی بر قصد کاربر که در تعاملات هوش مصنوعی غالبه رو جذب کنه، اوضاع ساده‌تر نخواهد شد.

فعالان بازاریابی دیجیتال و سئوکارها باید فراتر از الگوریتم‌ها فکر کنن و جنبه‌هایی رو در نظر بگیرن که همیشه به راحتی در یک فایل اکسل قابل اندازه‌گیری نیستن؛ مثل اهداف کاربر و فرآیندهای تصمیم‌گیری.

این به این معنی نیست که باید اصول اولیه سئو که برای رشد سالم و مقیاس‌پذیر ضروری هستن رو کنار بذاریم. و سئو تکنیکال مثل همیشه مهمه؛ از جمله ساختار مناسب سایت، سرعت بارگذاری بالا و محتوای قابل خزش.

با این حال، وقتی صحبت از خود محتوا می‌شه، تاکید باید به سمت ارائه عمق، تخصص و ارزش بیشتر برای کاربر تغییر کنه. سیستم‌های هوش مصنوعی به احتمال خیلی زیاد به اطلاعات اصیل، جامع و معتبر پاداش می‌دن، نه محتوای بهینه‌شده برای کلمات کلیدی ولی سطحی.

خلاصه اینکه، محتوای شما باید برای «پرسیدن» ساخته بشه.

روی نیازهای اساسی کاربر تمرکز کنید: جمع‌آوری اطلاعات، تفسیر یا کمک به تصمیم‌گیری. و محتواتون رو حول «قطعات پاسخ» (Answer Objects) برنامه‌ریزی کنید. این‌ها اجزای محتوایی ماژولار هستن که طراحی شدن تا توسط هوش مصنوعی برای تولید پاسخ به کوئری‌های خاص، دوباره استفاده و بازآرایی بشن.

به جای مقالات سنتی که کلمات کلیدی خاصی رو هدف قرار می‌دن، «چارچوب‌های تصمیم‌گیری» بسازید که شامل اهداف، گزینه‌ها، معیارها، بده‌بستان‌ها و محدودیت‌ها باشن. هر کدوم از این اجزا می‌تونن مطالب مفیدی رو برای هوش مصنوعی فراهم کنن تا در پاسخ‌هاش به اون‌ها استناد کنه؛ فرقی هم نمی‌کنه از کدوم سیستم هوش مصنوعی استفاده بشه.

آماده شدن برای جستجوی هوش مصنوعی به معنی پیدا کردن راه‌هایی برای دور زدن الگوریتم نیست. بلکه به معنی ایجاد محتوای واقعاً مفیده که به کاربران در تصمیم‌گیری کمک می‌کنه.

برای خیلی از برندها، این به معنی فاصله گرفتن از بهینه‌سازی صفحات به صورت جداگانه و حرکت به سمت ساختن اکوسیستم‌های محتوایی کامله.

مسیر پیش رو

تحقیق OpenAI معتبرترین تصویری که تا به حال از پذیرش جستجوی هوش مصنوعی و رفتار کاربر داشتیم رو به ما می‌ده. داده‌ها نشون می‌دن که ما در حال نزدیک شدن به یه نقطه عطف هستیم که در اون جستجوی با واسطه هوش مصنوعی به یه امر رایج تبدیل می‌شه، در حالی که رفتار کاربر به شدت از تولید محتوا به سمت جستجوی اطلاعات تغییر کرده.

در همین حال، فضای رقابتی همچنان به شدت در حال تغییره.

پیام واضحه، حداقل برای الان: برای «پرسیدن» محتوا بسازید.

از همین الان شروع کنید به برنامه‌ریزی استراتژی‌هایی حول محتوای مبتنی بر قصد کاربر و کمک‌کننده به تصمیم‌گیری؛ تا وقتی که این فضا هنوز در حال تکامله.

کسب‌وکارهایی که بتونن از همین حالا اعتبار خودشون رو در پاسخ‌های هوش مصنوعی تثبیت کنن، وقتی جستجوی هوش مصنوعی به استفاده همگانی برسه، در بهترین موقعیت قرار خواهند گرفت – صرف نظر از اینکه در نهایت کدوم پلتفرم‌ها بر بازار مسلط می‌شن.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *