تحول بازاریابی: ظهور استراتژیهای محتوای موقعیتمحور
یاد بگیرین که چطور بازاریابی محتوای موقعیتی، آینده استراتژیهای محتوا رو از نو شکل میده. با مخاطبهاتون در لحظه سازگار بشین و ارتباط برقرار کنین.
بازاریابی محتوا داره یک تحول بزرگ و اساسی رو تجربه میکنه.
برای دههها، بازاریابها به قیف سنتی بازاریابی تکیه کرده بودن؛ یک مدل خطی که طراحی شده بود تا مشتریها رو از مرحله آگاهی به اقدام نهایی برسونه. اما همونطور که رفتار مصرفکننده تغییر میکنه، استراتژیهایی هم که اونها رو هدایت میکنن باید تغییر کنن.
ساختار خشک و غیرقابل انعطاف قیف سنتی، دیگه با پیچیدگیهای تصمیمگیریهای امروزی همخونی نداره.
اینجاست که بازاریابی محتوای موقعیتی (situational content marketing) وارد میدون میشه؛ یک رویکرد پویا که تفاوتهای ظریف شرایط مصرفکنندهها رو درک میکنه و محتوا رو برای لحظههای خاصی از سفرشون شخصیسازی میکنه.
این روش فقط بخشهای مختلف مخاطبان هدف رو بر اساس ویژگیهای جمعیتشناختی یا پرسونا هدف قرار نمیده، بلکه موقعیتهایی که مصرفکنندهها توش قرار میگیرن، تصمیمهایی که باید بگیرن و محرکهایی که روی این تصمیمها تأثیر میذارن رو هم در نظر میگیره.
نتیجهاش چیه؟
یک استراتژی محتوای سازگارتر، همدلانهتر و تأثیرگذارتر که در لحظه با مخاطب ارتباط برقرار میکنه.
تکامل قیف بازاریابی: ظهور هدفگیری موقعیتی
قیفهای بازاریابی سنتی بر پایه بخشبندی کلی مخاطبان کار میکنن؛ یعنی افراد رو بر اساس ویژگیهای جمعیتشناختی یا روانشناختی گروهبندی میکنن و سعی میکنن اونها رو از مراحل از پیش تعریفشدهای عبور بدن: آگاهی، علاقه، تصمیم و اقدام (AIDA).
اما این مدل ثابت فرض میکنه که همه افراد توی یک بخش، رفتار یکسانی دارن و بهصورت خطی پیش میرن.
واقعیت خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست.
سفر مشتری تحت تأثیر شرایط لحظهای اونها شکل میگیره:
- عجله دارن یا برای تحقیق کردن وقت کافی دارن؟
- دارن یک خرید روتین و همیشگی انجام میدن یا یک سرمایهگذاری مهم رو ارزیابی میکنن؟
- عوامل خارجی مثل تأثیرات اجتماعی یا حالتهای احساسی روی انتخابهاشون تأثیر میذاره؟
بازاریابی محتوای موقعیتی با درک این عوامل، تمرکز رو از هدف قرار دادن انواع مخاطبان گسترده، به پرداختن به موقعیتهای خاص در قیف بازاریابی تغییر میده.
این استراتژی به برندها اجازه میده تا با محتوایی که با نیازها، احساسات و اولویتهای لحظهای مشتریها هماهنگه، با اونها تعامل کنن.
خریدهای نیازمند تلاش زیاد در مقابل خریدهای نیازمند تلاش کم
یکی از پایههای اصلی بازاریابی محتوای موقعیتی اینه که بفهمیم یک مشتری حاضره چقدر برای یک تصمیمگیری تلاش کنه.
خریدها روی یک طیف قرار میگیرن:
- خریدهای نیازمند تلاش زیاد (High-effort purchases) به سرمایهگذاری شناختی، احساسی و زمانی قابل توجهی نیاز دارن. این موارد شامل تصمیمگیریهای مالی بزرگ یا سبک زندگی مثل خرید ماشین، انتخاب دانشگاه یا خرید خونه میشن.
- خریدهای نیازمند تلاش کم (Low-effort purchases) سریع، از روی عادت یا ناگهانی هستن و به فکر یا تحقیق کمی نیاز دارن. مثلاً برداشتن یک شکلات، انتخاب یک سرویس اشتراکی یا خرید یک نوشابه از فروشگاه.
این تفاوت روی نوع محتوایی که برای راهنمایی مشتریها لازمه، تأثیر میذاره.
تصمیمهای پرزحمت به محتوای دقیق و اعتمادساز نیاز دارن، در حالی که تصمیمهای کمزحمت از پیامهای ساده و درگیرکننده احساسی سود میبرن.
بازنگری قیف AIDA: واقعیت رفتار مصرفکننده
مدل سنتی AIDA میگه که بازاریابی، مشتریها رو از یک فرآیند مرحله به مرحله عبور میده:
- آگاهی (Awareness): جلب توجه با تبلیغات یا کمپینهای ترویجی.
- علاقه (Interest): درگیر کردن مخاطب با محتوا یا پیامرسانی.
- تصمیم (Decision): تأثیرگذاری روی انتخابها از طریق مقایسه یا بیان مزایا.
- اقدام (Action): هدایت به سمت تبدیل (Conversion) از طریق فراخوان به اقدامهای (CTA) جذاب.
محدودیتهای قیف سنتی
متأسفانه مدل AIDA ماهیت پویا و موقعیتی تصمیمگیریهای امروزی رو در نظر نمیگیره.
مشتریها به جای اینکه قدمبهقدم پیش برن:
- اطلاعات جدید رو با بانکهای اطلاعاتی ذهنی قبلیشون ترکیب میکنن.
- برای ساده کردن تصمیمها در محیطهای پیچیده یا پر از انتخاب، از میانبرهای ذهنی (Heuristics) استفاده میکنن.
- به محرکهای خارجی مثل تبلیغات یا توصیههای دیگران واکنش نشون میدن که باعث میشه بعضی از مراحل قیف رو بهکلی رد کنن.
واقعیت پیچیده سفرهای مشتری
مشتریها به جای دنبال کردن یک مسیر مشخص، اغلب مسیرهای تکهتکه و پراکندهای رو طی میکنن که تحت تأثیر موقعیتهای منحصر به فرد و دانش قبلیشونه.
رفتارهای کلیدی که چارچوب AIDA رو به هم میریزن عبارتند از:
- رد کردن مراحل (Skipping Stages): یک مشتری ممکنه اگه با یک محرک احساسی قوی یا تأیید اجتماعی (Social Proof) روبرو بشه، مستقیماً از مرحله آگاهی به مرحله اقدام بره.
- مثال: یک تبلیغ در شبکههای اجتماعی برای یک محصول ترند شده، ممکنه بدون نیاز به درگیری بیشتر یا تحقیق، منجر به یک خرید ناگهانی بشه.
- برگشت به عقب (Looping Back): مشتریها ممکنه به مراحل قبلی برگردن؛ مثلاً از مرحله تصمیمگیری دوباره به مرحله علاقه برگردن تا اطلاعات یا گزینههای بیشتری پیدا کنن.
- مثال: یک خریدار بالقوه که داره درباره لپتاپ تحقیق میکنه، ممکنه یک برند رو انتخاب کنه و بعد از دیدن پیشنهاد یک رقیب، دوباره برگرده و نظرات بقیه رو بررسی کنه.
- ترکیب مراحل (Blending Stages): مراحل آگاهی، علاقه و تصمیمگیری اغلب بهطور همزمان اتفاق میافتن، چون مشتریها با چندین نقطه تماس (Touchpoint) مختلف در تعامل هستن.
- مثال: یک تبلیغ هدفمند در اینستاگرام ممکنه همزمان توجه رو جلب کنه، علاقه ایجاد کنه و مزایای کلیدی رو نشون بده و به این ترتیب، چندین مرحله از AIDA رو در یک تعامل خلاصه کنه.
بازاریابی محتوای موقعیتی: یک جایگزین شناور
برخلاف مدل خشک AIDA، بازاریابی محتوای موقعیتی با ماهیت شناور و پویای سفر مشتری هماهنگه.
این رویکرد قبول داره که تصمیمگیری بهندرت مرحله به مرحله اتفاق میافته؛ بلکه موقعیتیه و تحت تأثیر زمینه، زمانبندی و محرکهاست.
بانکهای اطلاعاتی ذهنی مثل یک پایه برای انتخابها عمل میکنن و برداشتها و تداعیهای حاصل از تجربیات گذشته رو بیرون میکشن. هر تعامل یک فرصته تا این بانکهای اطلاعاتی رو بسازیم یا تقویت کنیم و برند رو به یاد موندنیتر و در دسترستر کنیم.
افراد به جای اینکه در هر مرحله بهطور سیستماتیک گزینهها رو بسنجن، به میانبرهای ذهنی تکیه میکنن که تحت تأثیر عوامل متعددی شکل گرفتن، از جمله:
- تجربیات قبلی: تعاملات مثبت با یک برند، محصول، سرویس یا تجربه میتونه وفاداری و اعتماد رو محکم کنه.
- محرکهای احساسی: نوستالژی، شوخطبعی، خاطرات یا ترس میتونن بدون نیاز به بررسی دقیق، باعث تصمیمگیری بشن.
- عوامل محیطی و اجتماعی: توصیههای دوستان یا اینفلوئنسرها، نظرات، ارزشها و اخلاقیات یک جامعه و سایر عوامل خارجی میتونن بهشدت روی انتخابها تأثیر بذارن.
این عوامل یک بانک اطلاعاتی ذهنی از برداشتها و تداعیهای برند ایجاد میکنن که مشتریها موقع تصمیمگیری ازش استفاده میکنن.
بانکهای اطلاعاتی ذهنی مصرفکننده چیست؟
بانکهای اطلاعاتی ذهنی مصرفکننده، اصطلاحی هست که من برای طیف گستردهای از اطلاعات، رفتارها، نگرشها، قضاوتها و تجربیاتی به کار میبرم که توسط یک مصرفکننده ذخیره شده و به سفر خریدار مرتبطه. این موارد شامل:
تداعیهای احساسی (Emotional Associations)
مشتریها اغلب محصولات و برندها رو به خاطرات، احساسات یا تجربیات گره میزنن.
ارتباطات احساسی قدرتمند هستن چون تأثیرات عمیق و ماندگاری ایجاد میکنن که به تقویت منطقی نیازی ندارن.
مثال: یک شکلات محبوب ممکنه حس نوستالژی دوران کودکی رو زنده کنه یا در لحظات استرسزا باعث آرامش بشه.
برداشتهای برند (Brand Impressions)
ثبات در تجربیات مثبت، به مرور زمان برداشتهای قوی از برند ایجاد میکنه.
برداشتهای مثبت باعث میشن یک برند مترادف با ویژگیهای خاصی بشه و این کار، انتخاب اون رو موقع تصمیمگیری راحت میکنه.
مثال: تسلا به خاطر برندینگ و پیامرسانی مداومش، اغلب با نوآوری، پایداری و تکنولوژی پیشرفته شناخته میشه.
هویت اجتماعی (Social Identity)
برندها اغلب بهعنوان نشانهای از عضویت در یک گروه یا ارزشهای شخصی عمل میکنن.
مشتریها با برندهایی همسو میشن که تصویر ایدهآلشون از خودشون یا وابستگیهای اجتماعیشون رو منعکس میکنن.
مثال: دست کردن ساعت رولکس، حس خاص بودن و موفقیت رو منتقل میکنه، در حالی که استفاده از یک بطری آب چندبار مصرف ممکنه نشوندهنده آگاهی زیستمحیطی باشه.
چطور بانکهای اطلاعاتی ذهنی روی یادآوری و تصمیمها تأثیر میگذارند؟
مشتریها وقتی با یک نیاز یا موقعیتی روبرو میشن که اونها رو به تصمیمگیری وادار میکنه، از صفر شروع نمیکنن.
در عوض، اونها از بانکهای اطلاعاتی ذهنیشون استفاده میکنن تا برندها و گزینههای آشنا رو شناسایی کنن. چندین عامل کلیدی روی این فرآیند تأثیر میذارن:
- یادآوری عادتی (Habitual Recall): آشنایی، ترجیح به همراه میاره. مشتریها به احتمال زیاد برندهایی رو به یاد میارن و انتخاب میکنن که بهطور منظم باهاشون تعامل داشتن.
- مثال: یک خریدار که هوس شکلات کرده، بهطور خودکار یک شکلات مارس برمیداره چون یک انتخاب عادتیه، حتی اگه گزینههای جدید یا مشابهی هم وجود داشته باشه.
- شکلگیری ترجیح (Preference Formation): تجربیات و مقایسههای گذشته، ترجیحات رو شکل میدن. به مرور زمان، این ترجیحات بر تصمیمگیری حاکم میشن.
- مثال: مشتری که به خاطر قابل اعتماد بودن محصولات اپل، همیشه اونها رو انتخاب میکنه، ممکنه موقع خرید گوشی جدید، اصلاً رقبا رو بررسی نکنه.
- ارتباطات مبتنی بر حافظه (Memory-Based Connections): بانکهای اطلاعاتی ذهنی، برندها رو به شبکههای گستردهتری از مفاهیم متصل میکنن که سرعت و اطمینان در یادآوری رو افزایش میده.
- مثال: کوکاکولا ممکنه با شادی، تعطیلات یا لحظات باطراوت گره خورده باشه، و همین باعث میشه اولین برندی باشه که یک مشتری موقع فکر کردن به نوشابه به ذهنش میاد.
- محرکهای اجتماعی و موقعیتی (Social And Situational Triggers): نشانههای خارجی، مثل رفتار گروهی یا تبلیغات، میتونن بانکهای اطلاعاتی ذهنی رو فعال کنن و باعث یادآوری بشن.
- مثال: دیدن یک اینفلوئنسر که یک برند کتانی خاص رو پوشیده، ممکنه به یک مشتری یادآوری کنه که دوست داره به اون گروه اجتماعی تعلق داشته باشه و این منجر به خرید بشه.
ساختن و تقویت کردن بانکهای اطلاعاتی ذهنی
برندهایی که بهطور مداوم تداعیهای مثبت رو تقویت میکنن، به احتمال زیاد جایگاه قویتری در بانکهای اطلاعاتی ذهنی مشتریها پیدا میکنن.
چطوری؟ اینطوری:
- داستانسرایی احساسی (Emotional Storytelling):روایتهایی بسازید که احساسات رو برانگیخته و ارتباطات به یاد موندنی ایجاد کنن.
- مثال: یک برند غذای حیوانات خانگی، داستانهای واقعی از حیوانات نجاتیافتهای رو به اشتراک میذاره که بعد از خوردن محصولاتش، حالشون خوب شده. این کار برندش رو با حس شفقت و مراقبت گره میزنه.
- پیامرسانی یکپارچه برند (Consistent Brand Messaging): لحن، تصاویر و پیام یکسانی رو در همه پلتفرمها و کمپینها حفظ کنید.
- مثال: نایکی (Nike) بهطور مداوم شعار «فقط انجامش بده» (Just Do It) رو تکرار میکنه و برندش رو به انگیزه و موفقیت پیوند میده.
- تکرار همراه با تنوع (Repetition With Variation): قرار گرفتن منظم در معرض یک برند، یادآوری رو تقویت میکنه، اما تنوع باعث میشه جذابیتش حفظ بشه.
- مثال: یک شرکت نوشیدنی، چندین تبلیغ با موضوع «طراوت» میسازه، اما هر کدوم رو برای یک موقعیت خاص، مثل پیکنیک تابستانی یا لحظهای بعد از ورزش، طراحی میکنه.
- تأیید اجتماعی (Social Proof): از نظرات مشتریان، نقدها و تاییدیهها برای ایجاد اعتماد و اعتبار استفاده کنید.
- مثال: یک شرکت نرمافزاری، داستانهای موفقیت مشتریانش رو برجسته میکنه تا نشون بده محصولش چطور مشکلات خاصی رو حل میکنه.
- سلطه بر دستهبندی (Category Dominance): با عملکرد بهتر و مداوم نسبت به رقبا در زمینه دیده شدن و پیامرسانی، کاری کنید که برندتون مترادف با یک دستهبندی محصول بشه.
- مثال: تسلط مداوم گوگل در موتورهای جستجو باعث شده اسمش با عمل جستجوی آنلاین («گوگل کردن») یکی بشه.
بانکهای اطلاعاتی ذهنی در عمل
رویکرد اشتباه
سناریو: همون آژانس یک تبلیغ عمومی با این پیام منتشر میکنه: «بهترین خدمات سئو رو اینجا دریافت کنید.»
نتیجه: این تبلیغ چون به نیازها یا موقعیت خاص کسبوکارهای فروشگاهی (e-commerce) نمیپردازه، نمیتونه با اونها ارتباط برقرار کنه.
نبود پیامرسانی شخصیسازیشده باعث میشه که آژانس نتونه جایگاه محکمی در بانک اطلاعاتی ذهنی مشتریان بالقوه ایجاد کنه و در نتیجه، احتمال اینکه موقع تصمیمگیری به یاد آورده بشه، کمتره.
رویکرد درست
سناریو: یک آژانس دیجیتال مارکتینگ میخواد اولین انتخاب کسبوکارهای فروشگاهی برای خدمات سئو باشه.
استراتژی:
- از تبلیغات هدفمندی استفاده میکنه که نقاط درد (Pain points) خاصی رو هدف قرار میدن، مثلاً: «فروش تعطیلات خود را با استراتژیهای سئوی سفارشی افزایش دهید.»
- از تبلیغات جستجو و نمایشی در پلتفرمهایی مثل گوگل ادز استفاده میکنه تا وقتی کاربران عباراتی مثل «کمک برای سئوی فروشگاه اینترنتی» یا «سئو برای فروشگاه آنلاین» رو جستجو میکنن، دیده بشه.
- پیام خودش رو با اجرای کمپینهای ریتارگتینگ (هدفگیری مجدد) تقویت میکنه که در اونها نظرات مشتریان یا مطالعات موردی (Case studies) نتایج رو نشون میدن (مثلاً: «ببینید چطور ترافیک فروشگاه XYZ رو در ۳ ماه ۱۵۰٪ افزایش دادیم»).
- با زمانبندی تبلیغات در دورههای کلیدی برنامهریزی، مثل قبل از فصلهای خرید بزرگ یا زمان اعلام آپدیتهای الگوریتم گوگل، ارتباط موقعیتی ایجاد میکنه.
چرا بانکهای اطلاعاتی ذهنی برای محتوای موقعیتی ضروری هستند؟
- یادآوری بهتر: مشتریها وقتی با تصمیمی روبرو میشن، به احتمال زیاد برندهایی رو به یاد میارن که جایگاه قوی در بانک اطلاعاتی ذهنیشون دارن.
- کاهش خستگی تصمیمگیری: آشنایی، بار شناختی تصمیمگیری رو کم میکنه و باعث میشه مشتریها به احتمال زیاد برندی رو انتخاب کنن که خوب میشناسنش. مثلاً، یک والد پرمشغله برای صبحانه بچهاش از سرلاک نستله استفاده میکنه بدون اینکه اون رو با غلات دیگهای مقایسه کنه، چون یک انتخاب قابل اعتماده.
- افزایش درگیری احساسی: برندهایی که با احساسات یا خاطرات مثبت گره خوردن، به احتمال زیاد خریدهای تکراری بیشتری ایجاد میکنن. به همین دلیله که کوکاکولا هر سال تبلیغات مربوط به تعطیلات رو منتشر میکنه. این کار حس شادی و نوستالژی رو تقویت میکنه و باعث خریدهای وفادارانه در طول فصل جشن میشه.
به حداکثر رساندن تأثیر محرکهای موقعیتی
استفاده مؤثر از محرکهای موقعیتی نیازمند اینه که بازاریابها استراتژیهای خودشون رو بر اساس زمینه تصمیمگیری، رفتار مصرفکننده و تأثیرات خارجی تنظیم کنن.
برندها با استفاده از درک اینکه مردم چطور و چرا انتخاب میکنن، میتونن کمپینهایی بسازن که عمیقاً با مخاطب ارتباط برقرار کرده و اونها رو به اقدام وادار کنه.
۱. زمینه تصمیمگیری را تحلیل کنید
تصمیمات نیازمند تلاش زیاد: محتوای دقیق، منطقی و از نظر احساسی جذابی ارائه بدید که به نیاز مصرفکننده برای تحقیق کامل و توجیه خرید پاسخ بده.
تاکتیکها:
- از منابع عمیق مثل وایتپیپرها، مطالعات موردی دقیق یا جداول مقایسهای استفاده کنید.
- مزایای بلندمدت مثل صرفهجویی در هزینه، افزایش کارایی یا همسویی با ارزشهایی مثل پایداری را برجسته کنید.
- برای توانمندسازی در تصمیمگیری آگاهانه، ابزارهای تعاملی مانند ماشینحسابهای بازگشت سرمایه (ROI) یا دموهای محصول ارائه دهید.
مثال: یک شرکت SaaS یک کتاب الکترونیکی قابل دانلود با عنوان «چگونه CRM مناسب برای کسبوکار خود انتخاب کنیم» ارائه میدهد که ویژگیها، هزینهها و نظرات کاربران را مقایسه میکند.
تصمیمات نیازمند تلاش کم: برای جذب خریدهای ناگهانی یا رفتارهای عادتی، بر راحتی، سادگی و رضایت فوری تمرکز کنید.
تاکتیکها:
- از فراخوان به اقدامهای (CTA) سریع مانند «در چند ثانیه ثبتنام کنید» یا «امروز رایگان امتحان کنید» استفاده کنید.
- محصولات را بهعنوان گزینههایی با دسترسی آسان و با حداقل تلاش برای شروع، معرفی کنید.
- برای تقویت آشنایی با برند، از تکرار و نشانههای بصری استفاده کنید.
مثال: یک سرویس جعبه اشتراکی تبلیغاتی با این پیام اجرا میکند: «اولین جعبه خود را فقط با ۵ دلار شروع کنید – بدون هیچ تعهدی»، که تصمیمگیری را ساده میکند.
۲. از عوامل احساسی و شناختی استفاده کنید
تصمیمات انسان بهندرت کاملاً منطقی هستند. عناصر احساسی و شناختی، مانند اعتماد، نوستالژی و ارزش درکشده، نقش حیاتی دارند.
عوامل احساسی:
- اعتمادسازی: تاییدیههای افراد مورداعتماد، مانند کارشناسان صنعت یا اینفلوئنسرهای شناختهشده را برجسته کنید. از نظرات واقعی مشتریان برای ایجاد اعتبار و اصالت استفاده کنید.
- برانگیختن نوستالژی: از تصاویر یا پیامهایی استفاده کنید که به تجربیات مثبت گذشته تلنگر میزنند.
- استفاده از سرایت احساسی: برند خود را با جنبشهای پرطرفدار یا ارزشهای فرهنگی مشترک همسو کنید. برای مثال، یک پلتفرم تناسب اندام پیام خود را با ترندهای خودسازی مرتبط میکند و میگوید: «هر روز با ردیاب همهکاره ما بیشتر به دست آورید.»
عوامل شناختی:
- سادهسازی اطلاعات: از پیامهای کوتاه و واضح که بهراحتی به خاطر سپرده میشوند، استفاده کنید. اطلاعات را در قالب لیستها، کلمات اختصاری یا فرمتهای تکراری برای بهیادماندنیتر شدن ارائه دهید.
- افزایش ارزش درکشده: مزایا را در مقایسه مستقیم با رقبا برجسته کنید. برای مثال، یک ارائهدهنده هاستینگ ممکن است تبلیغ کند: «سرعت بیشتر، پهنای باند نامحدود – ۳۰٪ ارزانتر از رقبا.»
۳. بر ارتباطپذیری (Relevance) تأکید کنید
ارتباطپذیری یکی از مهمترین عوامل در جلب توجه مصرفکننده و همسویی با محرکهای موقعیتی است. تبلیغات و محتوا باید بهموقع، شخصی و در جای مناسبی به نظر برسند.
زمانبندی
تبلیغات را در لحظات کلیدی تصمیمگیری نمایش دهید یا از دادههای لحظهای برای هماهنگی با نیازهای موقعیتی استفاده کنید.
مثال: یک سرویس تحویل قهوه در ساعات شلوغی صبح، تخفیفهای هدفمند جغرافیایی ارائه میدهد.
مکان
مطمئن شوید که تبلیغات شما در جایی ظاهر میشوند که مصرفکنندگان به احتمال زیاد به آنها نیاز دارند یا متوجهشان میشوند. یا، از ارتباط زمینهای برای هماهنگی با رفتار فوری مصرفکننده استفاده کنید.
مثال: یک پلتفرم فروشگاهی در روزهای دریافت حقوق، تبلیغات ریتارگتینگ برای سبدهای خرید رهاشده اجرا میکند.
شخصیسازی
پیامرسانی را بر اساس رفتارها، اطلاعات دموگرافیک و موقعیت مکانی مخاطبان خاص، سفارشی کنید.
مثال: یک آژانس دیجیتال مارکتینگ ممکن است تبلیغات پویایی ایجاد کند که کسبوکارهای فروشگاهی را در طول بلک فرایدی با پیامهایی مانند «کمپینهای خود را بهموقع برای فروش بزرگ بهینه کنید» هدف قرار میدهد.
۴. بانکهای اطلاعاتی ذهنی را بسازید و تقویت کنید
استفاده مؤثر از محرکهای موقعیتی، جایگاه برند را در بانک اطلاعاتی ذهنی مصرفکننده تقویت میکند.
هنگامی که برند شما جایگاه غالبی را به خود اختصاص دهد، به احتمال زیاد در لحظات تصمیمگیری به یاد آورده میشود.
- تکرار: پیامهای کلیدی را در کانالهای مختلف تکرار کنید و در عین حال، ثبات در لحن و تصاویر را حفظ کنید.
- تداعی: برند خود را با احساسات مثبت یا اهداف آرمانی همراه کنید. از شرطیسازی ارزیابیکننده برای پیوند دادن محصول خود با سایر عناصر قابل اعتماد یا شناختهشده استفاده کنید.
- تأیید اجتماعی: نظرات مشتریان، نقدهای کاربران یا فعالیتهای لحظهای را نمایش دهید.
۵. مصرفکنندگان را در مراحل مختلف درگیر کنید
محرکهای موقعیتی میتوانند در طول سفر خرید متفاوت باشند. بازاریابها باید استراتژیهای خود را با مراحل مختلف هماهنگ کرده و در عین حال ارتباط موقعیتی را حفظ کنند.
- آگاهی: با محتوای احساسی و جذاب، توجه را جلب کنید. در اینجا، ممکن است یک تبلیغ کلیکی (PPC) برای یک ابزار طراحی گرافیک ایجاد کنیم که از طنز و تصاویر پرجنبوجوش برای متمایز شدن در فیدهای شلوغ استفاده میکند.
- ساخت بانک اطلاعاتی ذهنی: محتوای آموزندهای ارائه دهید که اعتماد ایجاد کرده و مزایا را به نمایش بگذارد. برای این مرحله، به یک پلتفرم وبینار توصیه میکنیم که یک راهنمای ویدیویی با عنوان «۵ قدم برای افزایش حضور در رویداد مجازی شما» برای کسبوکارهایی که به دنبال راهحلهای جدید هستند، ارائه دهد.
- تصمیم خرید: برای ترغیب مصرفکنندگان، بر فوریت و سهولت استفاده تأکید کنید. یک مثال عالی از این مورد، یک ایمیل مستقیم است که میگوید: «همین امروز ثبتنام کنید و ۳ ماه رایگان دریافت کنید – پیشنهاد محدود.»
- خرید: با سادهسازی فرآیندها، موانع را بردارید. در اینجا، برای مثال، پیام بالای فرم تبدیل (فرم ثبتنام) ممکن است این باشد: «دوره آزمایشی رایگان خود را در کمتر از ۶۰ ثانیه شروع کنید.»
کاربردهای عملی محتوای موقعیتی
موفقیت بازاریابی محتوای موقعیتی به توانایی آن در پاسخگویی پویا به رفتارها، نیازها و زمینههای خارجی مصرفکننده بستگی دارد.
در اینجا چند کاربرد عملی کلیدی آورده شده و نکات عملی برای به حداکثر رساندن تأثیر محتوای موقعیتی شما ارائه میشود.
۱. شخصیسازی مبتنی بر هوش مصنوعی
با استفاده از هوش مصنوعی (AI) و یادگیری ماشین، برندها میتوانند رفتار، ترجیحات و موقعیت مکانی مصرفکننده را تجزیه و تحلیل کرده و پیامهای فوقالعاده شخصیسازیشده را در لحظه ارائه دهند.
ابزارهای هوش مصنوعی تاریخچه مرور، خریدهای گذشته و الگوهای تعامل را تحلیل میکنند تا پیشبینی کنند که یک مصرفکننده احتمالاً در آینده چه چیزی میخواهد یا به چه چیزی نیاز دارد.
توصیهها، تبلیغات پویا و کمپینهای ایمیلی متناسب با رفتار یا ترجیحات هر مصرفکننده سفارشی میشوند.
نکاتی برای پیادهسازی
- از هوش مصنوعی برای ایجاد توصیههای محصولی استفاده کنید که تعاملات اخیر کاربر با سایت یا اپلیکیشن شما را منعکس میکند.
- از کمپینهای ایمیل شخصیسازیشده استفاده کنید که با اقدامات خاصی مانند سبدهای خرید رهاشده یا مشاهده محصولات، فعال میشوند.
مثالها
- رویکرد اشتباه: همان پلتفرم یک ایمیل گروهی عمومی برای تبلیغ محصولات نامرتبط ارسال میکند که بر اساس رفتار منحصر به فرد مصرفکننده، نمیتواند با او ارتباط برقرار کند.
- رویکرد درست: یک پلتفرم فروشگاهی از هوش مصنوعی برای ارسال یک ایمیل شخصیسازیشده با این پیام استفاده میکند: «این رو تو سبد خریدت جا گذاشتی!» همراه با یک کد تخفیف، که احتمال خرید را افزایش میدهد.
نکته حرفهای: شخصیسازی مبتنی بر هوش مصنوعی را با هدفگیری مبتنی بر مکان ترکیب کنید تا محتوای مرتبطتری ارائه دهید. برای مثال، برای کاربرانی که در مناطقی با هوای بد زندگی میکنند، لباسهای بارانی را تبلیغ کنید.
۲. پیامرسانی پویا
پیامرسانی پویا به محتوا اجازه میدهد تا در لحظه با عوامل خارجی مانند آب و هوا، موضوعات پرطرفدار، زمان روز یا حتی اخبار فوری سازگار شود.
این کار تضمین میکند که پیامهای بازاریابی بهموقع باقی بمانند و با محیط فوری مصرفکننده ارتباط برقرار کنند.
تبلیغات پویا متن، تصاویر یا پیشنهادات را بر اساس محرکهایی مانند مکان، زمان یا رویدادهای جاری تنظیم میکنند. تبلیغات شبکههای اجتماعی و نمایشی برای انعکاس رویدادهای مرتبط و لحظهای بهروز میشوند.
نکاتی برای پیادهسازی
- تبلیغاتی ایجاد کنید که با الگوهای آب و هوایی سازگار باشند. برای مثال، در هوای سرد نوشیدنیهای گرم و در موج گرما کرم ضد آفتاب را تبلیغ کنید.
- از هشتگهای پرطرفدار یا لحظات فرهنگی برای سفارشی کردن پیام خود جهت افزایش ارتباطپذیری استفاده کنید.
- بنرهای صفحه اصلی یا محتوای تبلیغاتی را بر اساس رویدادهای تقویمی مانند تعطیلات یا کنفرانسهای مهم صنعتی بهروز کنید.
مثالها:
- رویکرد اشتباه: همان سرویس از پیامهای عمومی مانند «همین الان سفارش دهید!» استفاده میکند که شرایط آب و هوایی فوری یا نیازهای مصرفکننده را منعکس نمیکند.
- رویکرد درست: یک سرویس تحویل غذا تبلیغات هدفمند جغرافیایی اجرا میکند که میگوید: «هوس یه چیز گرم کردی؟ در طوفان برف امروز، ۲۰٪ تخفیف برای تحویل سوپ بگیر.»
نکته حرفهای: احساسات مصرفکنندگان را در مورد رویدادهای پرطرفدار رصد کنید تا مطمئن شوید پیام شما با حال و هوا و لحن مخاطبانتان هماهنگ است.
۳. استراتژیهای چرخه عمر
سفارشی کردن محتوا برای مطابقت با جایگاه مصرفکننده در سفر مشتری، از کشف اولیه تا حفظ مشتری پس از خرید، ارتباطپذیری را تضمین کرده و روابط بلندمدت را پرورش میدهد.
مراحل سفر مشتری را ترسیم کنید: آگاهی، آموزش/جمعآوری اطلاعات، بررسی، تصمیمگیری و وفاداری.
سپس، پیامرسانی، پیشنهادات و انواع محتوا را با هر مرحله هماهنگ کرده و به نیازها یا نقاط درد خاص بپردازید.
نکاتی برای پیادهسازی
- مرحله آگاهی: محتوای جذاب و آموزنده برای معرفی برند خود و جذب مخاطبان جدید ایجاد کنید. بر محتوایی تمرکز کنید که دیده شدن برند را افزایش داده و به مشتریان بالقوه در مورد مشکلاتشان آموزش میدهد.
- مثالها: پستهای وبلاگ، کمپینهای شبکههای اجتماعی، مقالات بهینهشده برای سئو یا محتوای ویدیویی کوتاه (مانند تیکتاک یا ریلز).
- مرحله آموزش/جمعآوری اطلاعات: محتوایی ارائه دهید که به مخاطبان شما آموزش داده و به آنها در درک راهحلهای بالقوه کمک میکند. بر پاسخ به سوالات متداول یا تصورات غلط تمرکز کنید.
- مثالها: وبینارهای آموزشی، کتابهای الکترونیکی، راهنماها و صفحات پرسش و پاسخ دقیق که برند شما را بهعنوان یک رهبر فکری معرفی میکنند.
- مرحله بررسی: منابع مقایسهای ارائه دهید که به مشتریان بالقوه کمک میکند گزینههای خود را ارزیابی کرده و بفهمند محصول یا سرویس شما چگونه متمایز است. بر اعتبار و ارزش تأکید کنید.
- مثالها: مطالعات موردی، آموزشهای ویدیویی، دموهای محصول و مقایسههای ویژگیها به صورت کنار هم.
- مرحله تصمیمگیری: با محتوایی که ریسک را کاهش داده و فوریت ایجاد میکند، به تبدیل (Conversion) تشویق کنید. برجسته کنید که چرا پیشنهاد شما بهترین انتخاب است و انگیزههایی برای اقدام ارائه دهید.
- مثالها: پیشنهادات با زمان محدود، نظرات مشتریان، دورههای آزمایشی رایگان یا کدهای تخفیف.
- مرحله وفاداری: بر حفظ مشتریان و پرورش روابط بلندمدت تمرکز کنید. محتوایی ارائه دهید که به وفاداری پاداش میدهد، پیشنهادات اضافی را معرفی میکند و برند شما را در ذهن مشتریان زنده نگه میدارد.
- مثالها: پاداشهای شخصیسازیشده، فرصتهای بیشفروشی (Upsell)، پیشنهادات انحصاری و دعوت به رویدادهای جامعه یا نظرسنجیها.
مثالها
- رویکرد اشتباه: همان پلتفرم از یک کمپین عمومی و یکسان در تمام مراحل استفاده میکند و هیچ تمایزی بین مخاطبان قائل نمیشود. این کار به نیازهای خاص پاسخ نمیدهد و منجر به عدم تعامل و از دست رفتن فرصتها میشود.
- رویکرد درست: یک پلتفرم نرمافزار مدیریت پروژه محتوایی متناسب با هر مرحله ایجاد میکند:
- آگاهی: مقالات وبلاگ مانند «۱۰ چالش برتر مدیریت پروژه (و نحوه حل آنها)».
- آموزش/جمعآوری اطلاعات: یک وبینار رایگان با عنوان «چگونه گردش کار خود را با ابزارهای مدرن بهینه کنیم».
- بررسی: یک جدول مقایسهای قابل دانلود که نشان میدهد پلتفرم آنها در برابر رقبا چگونه عمل میکند.
- تصمیمگیری: یک پیشنهاد با زمان محدود «۵۰٪ تخفیف برای ۳ ماه اول» برای کاربران آزمایشی.
- وفاداری: خبرنامههای منظم که ویژگیهای جدید و تخفیفهای انحصاری برای تمدید سالانه را برجسته میکنند.
نکته حرفهای: از گردش کارهای خودکار برای ارسال پیامهای مخصوص هر مرحله از چرخه عمر در زمان مناسب استفاده کنید. برای مثال، یک سری ایمیل «چگونه» برای کاربران جدید و یک یادآوری تمدید با مزایا برای مشتریان بلندمدت ارسال کنید.
۴. ریتارگتینگ بر اساس رفتار مصرفکننده
ریتارگتینگ (هدفگیری مجدد) از دادههای ردیابی برای تعامل مجدد با مصرفکنندگانی استفاده میکند که با برند شما تعامل داشتهاند اما هنوز تبدیل نشدهاند. این روش بهویژه برای هماهنگ کردن محتوای موقعیتی با مخاطبانی که قصد خرید بالایی دارند، مؤثر است.
تبلیغات نمایشی یا کمپینهای ایمیلی بر اساس رفتارهایی مانند سبدهای خرید رهاشده، مشاهده محصولات یا بازدید از سایت فعال میشوند. ریتارگتینگ پویا تبلیغاتی را نمایش میدهد که دقیقاً همان محصولات یا خدماتی را که مصرفکننده بررسی کرده است، نشان میدهد.
نکاتی برای پیادهسازی
- در تبلیغات ریتارگتینگ، تخفیفهای انحصاری یا پیشنهادات با زمان محدود برای ایجاد فوریت ارائه دهید.
- برای رفع نگرانیهای باقیمانده، نظرات مشتریان یا تاییدیهها را به نمایش بگذارید.
مثالها
- رویکرد اشتباه: همان خردهفروش تبلیغات ریتارگتینگ با نمایش تجهیزات نامرتبط اجرا میکند و فرصت شخصیسازی را از دست میدهد.
- رویکرد درست: یک خردهفروش تجهیزات تناسب اندام کاربرانی را که یک تردمیل را مشاهده کردهاند، با تبلیغاتی که شامل تخفیف و نظرات مشتریان راضی است، مجدداً هدف قرار میدهد.
نکته حرفهای: از ریتارگتینگ نه تنها برای سبدهای خرید رهاشده، بلکه برای بیشفروشی (upselling) یا فروش مکمل (cross-selling) محصولات مرتبط به مشتریان فعلی نیز استفاده کنید.
۵. قرار دادن محتوا با آگاهی از زمینه
قرار دادن محتوا در محیطهایی که طبیعی و مرتبط به نظر میرسد، تعامل مصرفکننده را افزایش داده و احتمال نادیده گرفته شدن را کاهش میدهد.
عادات و رفتارهای مصرفکننده را شناسایی کنید تا بهترین پلتفرمها و لحظات برای تعامل با آنها را تعیین کنید. از ابزارهایی مانند نقشههای حرارتی (heatmaps)، دادههای ترافیک و گوش دادن اجتماعی (social listening) برای مشخص کردن مکان و زمانی که مخاطبان شما بیشترین فعالیت را دارند، استفاده کنید.
تبلیغات را در پلتفرمهایی که مخاطبان هدف شما بیشترین زمان را در آنجا میگذرانند، نمایش دهید. از ویژگیهای خاص هر پلتفرم، مانند استوریهای اینستاگرام یا تبلیغات چرخ و فلکی لینکدین، برای سفارشی کردن پیام خود استفاده کنید.
مثالها
- رویکرد اشتباه: همان آژانس تبلیغات عمومی را در یک وبسایت بازی اجرا میکند، جایی که مخاطبان هدف آنها احتمالاً تعامل نخواهند داشت.
- رویکرد درست: یک آژانس دیجیتال مارکتینگ از تبلیغات لینکدین برای تبلیغ یک وایتپیپر در مورد استراتژیهای سئو برای کسبوکارهایی که مخاطبان B2B را هدف قرار میدهند، استفاده میکند.
نکته حرفهای: لحن و قالب محتوای خود را با پلتفرم مطابقت دهید. محتوای حرفهای در لینکدین عملکرد بهتری دارد، در حالی که محتوای جذاب بصری در اینستاگرام موفقتر است.
آینده قیفها: از قیفها به اکوسیستمها
قیف بازاریابی سنتی در حال دگرگونی است. در دنیایی که رفتار مصرفکننده بیش از هر زمان دیگری پراکنده و موقعیتی است، بازاریابها در حال بازآفرینی این چارچوب به چیزی روانتر، سازگارتر و انسانمحورتر هستند.
آینده بازاریابی محتوا میداند که مصرفکنندگان مسیرهای قابل پیشبینی را دنبال نمیکنند. در عوض، آنها بین مراحل جابهجا میشوند و تحت تأثیر اولویتهای متغیر، نیازهای لحظهای و محرکهای خارجی قرار میگیرند.
قیف بازاریابی به جای اینکه مصرفکنندگان را گام به گام از آگاهی، بررسی و تصمیمگیری عبور دهد، در حال تکامل به یک اکوسیستم است – یک مدل پویا که ماهیت بههمپیوسته و تکرارشونده رفتار مصرفکننده را به رسمیت میشناسد.
موفقیت دیگر با تبدیل فوری تعریف نمیشود. هدف، ایجاد ارزش در هر مرحله از سفر و ساختن روابطی است که فراتر از معاملات فردی میرود.
با ورود به سال ۲۰۲۵، بازاریابها باید انعطافپذیری را بپذیرند و از فناوری و همدلی برای سازگاری با پیچیدگیهای رفتار مصرفکننده در دنیای واقعی استفاده کنند.
پاسخی بگذارید