۲۰۲۶: وقتی دستیارهای هوش مصنوعی اولین لایه‌ی ما می‌شوند

حرفی که می‌خوام بزنم شاید برای خیلی از سئوکارها و حتی بعضی از مدیرعامل‌ها خوشایند نباشه. من این مطلب رو برای جنجال درست کردن نمی‌نویسم و می‌دونم که شاید بعضی از همکارانم بعد از خوندنش بهم چپ‌چپ نگاه کنن. اشکالی نداره. من فقط دارم چیزی رو به اشتراک می‌ذارم که داده‌ها به من نشون می‌دن و از شما هم می‌خوام که به همین آمار و ارقام نگاه کنید و خودتون قضاوت کنید.

متاسفانه خیلی از فعالان حوزه ما عادت کردن هر راهنمایی که از سمت یه موتور جستجو یا شرکت ارائه‌دهنده هوش مصنوعی منتشر می‌شه رو مثل وحی منزل بپذیرن. این کار مثل این می‌مونه که یه شرکت نوشابه‌سازی بهتون بگه: «نوشیدنی ما خیلی خنک و گواراست، بیشتر بنوشید.» شاید واقعاً هم نوشیدنی‌شون گوارا باشه، ولی شاید هم فقط می‌خوان سود خودشون رو بیشتر کنن. در هر صورت، با این کار شما دارید به فروشنده اجازه می‌دید که تعریف کنه چی «بهترینه».

سئو در گذشته رشته‌ای بود که همه‌چیز رو راستی‌آزمایی می‌کرد. ما تست می‌کردیم. تا جایی که می‌شد، عمیق می‌شدیم و دنبال مدرک و سند بودیم. اما این روزها کمتر شاهد چنین رویکردی هستم. این مقاله در واقع یک تلنگر برای بازگشت به همون طرز فکره. تغییراتی که در سال ۲۰۲۶ در راهه، صرفاً یه هیاهوی تبلیغاتی نیست. این تغییرات در منحنی‌های پذیرش تکنولوژی کاملاً مشخصه و برای این منحنی‌ها هم فرقی نمی‌کنه که ما باورشون داریم یا نه. این منحنی‌ها به من و شما یا ۴۰ تا «کارشناس سئوی» دیگه ربطی ندارن؛ این‌ها در مورد مصرف‌کننده‌ها، عادت‌هاشون و آینده مشترک همه ما هستن.

فراگیر شدن ChatGPT چهار سال زمان می‌بره. برای گوگل این مسیر ۹ سال طول کشید. سرعت پذیرش تکنولوژی داره بیشتر و بیشتر می‌شه.

شیب رشد شوکه‌کننده: مقایسه گوگل و ChatGPT

اعتراف می‌کنم: نزدیک بود اسم این بخش رو چیزهایی مثل «آخرالزمانِ شیبِ رشد ۲۰۲۶» یا «منحنی پذیرشی که داشبورد ردگیری رتبه شما رو ذوب می‌کنه» بذارم. یه لیست بلندبالا از گزینه‌های عجیب و غریب داشتم که بیشتر به درد وبلاگ‌های طرفدار ارز دیجیتال می‌خورد. اما در نهایت، خودم رو کنترل کردم و به همین عنوان آروم‌تر یعنی «شیب رشد شوکه‌کننده: مقایسه گوگل و ChatGPT» رضایت دادم، چون حداقل این عنوان به چیزی که یه آدم بالغ منتشر می‌کنه، شبیه‌تره. ولی فکر کنم منظورم رو گرفتید: منحنی رشد واقعاً به همون اندازه دراماتیکه، فقط من نمی‌خواستم اون رو شبیه تیترهای جنجالی و آخرالزمانی مجله‌های زرد جلوه بدم.

قبل از اینکه وارد جزئیات بشیم، بذارید یه موضوعی رو روشن کنم. این مقایسه در مورد تعداد کل کاربران فعال روزانه در حال حاضر نیست. اینجا داریم به «زمان لازم برای رسیدن به پذیرش عمومی» نگاه می‌کنیم. گوگل خیلی وقت پیش به این مرحله رسیده، در حالی که به نظر می‌رسه ChatGPT قراره در سال ۲۰۲۶ به اون برسه. بحث سر مسیر حرکت، شیب رشد و سرعته. موضوع اینه که رفتار مصرف‌کننده چطور در حال تغییره و قراره باز هم تغییر کنه. این نمودار هم همینو نشون می‌ده. البته، وقتی از دستیارهای هوش مصنوعی در کلاس ChatGPT حرف می‌زنیم، منظورمون جمنای (Gemini) هم هست؛ پس خود گوگل هم در مرکز این تغییرات قرار داره.

این تغییر مسیر استراتژیک گوگل هم تصادفی نیست. اگه فکر می‌کنید گوگل در حال «واکنش» نشون دادن به ظهور و رشد ناگهانی OpenAI بوده، باید بگم که سخت در اشتباهید. هر دو شرکت از روز اول توی یه مسابقه اسب‌دوانی نفس‌گیر بودن تا به لایه نسل بعدی پردازش اطلاعات برای بشریت تبدیل بشن. شاید ChatGPT با عرضه محصولش سر و صدای زیادی به پا کرد، اما گوگل خیلی سریع خودش رو به سطح اون رسوند و الان فاصله بین این غول‌های تکنولوژی در صدر جدول، به‌سرعت داره از بین می‌ره. به زودی مصرف‌کننده‌ها دیگه نمی‌تونن به شکل معناداری بگن کدوم یکی «بهترینه».

مهم‌ترین نکته اینه که با پذیرش تکنولوژی توسط مصرف‌کننده‌ها، رفتارها هم تغییر می‌کنه. به همه شما به شدت توصیه می‌کنم کتاب «قدرت عادت» نوشته چارلز داهیگ رو بخونید (لینک غیروابسته). من اولین بار بیشتر از یک دهه پیش این کتاب رو خوندم و پیامش هنوز هم برام تازگی داره؛ تأثیری که یک لحظه ساده از شکل‌گیری عادت می‌تونه روی موفقیت و رشد یه محصول داشته باشه. نمودار بالا دقیقاً داره در مورد همین موضوع صحبت می‌کنه. عادت‌های جدیدی در سطح جهانی در بین مصرف‌کننده‌ها در حال شکل‌گیریه.

بیایید به انقلاب جستجو برگردیم؛ همون انقلابی که اکثر ما کسب‌وکارمون رو بر پایه اون ساختیم.

  • گوگل در سال ۱۹۹۸ شروع به کار کرد.
  • تا اواخر سال ۱۹۹۹، روزانه حدود ۳.۵ میلیون جستجو رو پردازش می‌کرد (داده‌های Market.us، سپتامبر ۱۹۹۹).
  • تا سال ۲۰۰۱، گوگل از مرز تقریباً ۱۰۰ میلیون جستجوی روزانه عبور کرد (گاردین، ۲۰۰۱).
  • تا سال ۲۰۰۷، یعنی حدود ۹ سال بعد از شروع به کار، نتونست به سهم بازار ۵۰ درصدی در آمریکا برسه (لس‌آنجلس تایمز، آگوست ۲۰۰۷).

حالا این آمار رو با منحنی رشد دستیارهای هوش مصنوعی مدرن مقایسه کنید:

  • ChatGPT در نوامبر ۲۰۲۲ راه‌اندازی شد.
  • تنها در عرض دو ماه به ۱۰۰ میلیون کاربر فعال ماهانه رسید (تحلیل UBS به نقل از رویترز، فوریه ۲۰۲۳).
  • طبق مطالعه کاربردی OpenAI که در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۵ منتشر شد، تا جولای ۲۰۲۵، ChatGPT حدود ۷۰۰ میلیون کاربر داشت که در هفته نزدیک به ۱۸ میلیارد پیام ارسال می‌کردن؛ یعنی چیزی حدود ۱۰ درصد از جمعیت بزرگسال جهان (مقاله کاری NBER).
  • تحقیقات بانک بارکلیز (Barclays) پیش‌بینی می‌کنه که دستیارهای هم‌رده ChatGPT تا سال ۲۰۲۶ به حدود ۱ میلیارد کاربر فعال روزانه می‌رسن (یادداشت بارکلیز، دسامبر ۲۰۲۴).

به عبارت دیگه: گوگل حدود ۹ سال طول کشید تا به آستانه پذیرش عمومی برسه. ChatGPT داره این مسیر رو توی تقریباً ۴ سال طی می‌کنه.

این شیب رشد یه هشدار جدیه.

چهار نیروی همگرا توضیح می‌دن که چرا سال ۲۰۲۶ نقطه عطف این ماجراست:

  1. مقیاس مصرف‌کننده: پیش‌بینی بارکلیز مبنی بر رسیدن به ۱ میلیارد کاربر فعال روزانه تا سال ۲۰۲۶ به این معنیه که دستیارهای هوش مصنوعی دیگه یه ابزار جدید و جذاب نیستن؛ بلکه به یه عادت فراگیر تبدیل شدن (بارکلیز).
  2. توزیع در سطح سازمانی: گارتنر پیش‌بینی می‌کنه که تا سال ۲۰۲۶ حدود ۴۰ درصد از اپلیکیشن‌های سازمانی به همراه عامل‌های هوش مصنوعی وظیفه‌محور عرضه می‌شن. دستیارهای هوش مصنوعی توی نرم‌افزارهایی که مشتریان شما همین الان هم در محل کارشون استفاده می‌کنن، ظاهر می‌شن (گزارش گارتنر به نقل از CIO&Leader، آگوست ۲۰۲۵).
  3. زیرساخت‌های لازم: سیتی‌بانک پیش‌بینی می‌کنه که در سال ۲۰۲۶ حدود ۴۹۰ میلیارد دلار در زمینه هوش مصنوعی سرمایه‌گذاری بشه تا GPUها و مراکز داده لازم برای کاهش تأخیر (latency) و هزینه هر تعامل ساخته بشن (یادداشت تحقیقاتی سیتی‌بانک به نقل از رویترز، سپتامبر ۲۰۲۵).
  4. جهش بزرگ در توانایی‌ها: سم آلتمن سال ۲۰۲۶ رو به عنوان یک «سال سرنوشت‌ساز» توصیف کرده که در اون مدل‌های هوش مصنوعی شروع به «کشف بینش‌های جدید و بدیع» می‌کنن و تا سال ۲۰۲۷ به عامل‌های قابل‌اعتماد برای انجام وظایف تبدیل می‌شن (وبلاگ سم آلتمن، ژوئن ۲۰۲۵). و بله، این حرف مثل همون داستان فروشنده نوشابه است که داره از محصول خودش تعریف می‌کنه، ولی امیدوارم اصل مطلب رو گرفته باشید.

این تغییر یه شبه اتفاق نمی‌افته. این شیب یک منحنیه که به قدری تند می‌شه که تا اواخر سال ۲۰۲۶، بیشتر مصرف‌کننده‌ها هر روز با یه دستیار هوش مصنوعی سروکار خواهند داشت، حتی گاهی بدون اینکه خودشون متوجه بشن.

تجربه پذیرش عمومی برای مصرف‌کننده‌ها چطور خواهد بود؟

اگه پیش‌بینی‌ها درست از آب دربیان، تجربه کار با دستیارهای هوش مصنوعی تا اواخر سال ۲۰۲۶ کمتر شبیه به باز کردن یه اپلیکیشن چت‌بات جداگونه است و بیشتر شبیه به یه جور رایانش محیطی (ambient computing) می‌شه؛ یعنی هوش مصنوعی همه‌جا هست، ولی شما مستقیماً حسش نمی‌کنید:

  • حضور همه‌جایی به‌صورت پیش‌فرض: این دستیارها در سیستم‌عامل گوشی، سایدبار مرورگرها، تلویزیون‌ها، ماشین‌ها، اپلیکیشن‌های بانکی و فروشگاهی شما تعبیه می‌شن.
  • از پرسش و پاسخ به «انجامش بده»: کارهایی مثل رزرو سفر، پر کردن فرم‌ها، اعتراض به هزینه‌ها، خلاصه‌کردن تماس‌ها و حتی اجرای پروژه‌های کوچیک از صفر تا صد رو انجام می‌دن.
  • ارزان‌تر و سریع‌تر: به لطف سرمایه‌گذاری ۴۹۰ میلیارد دلاری در زیرساخت‌ها، زمان پاسخ‌دهی کاهش پیدا می‌کنه و حلقه عادت محکم‌تر می‌شه.

مصرف‌کننده‌ها دیگه به خودشون به چشم کسی که «داره از یه چت‌بات هوش مصنوعی استفاده می‌کنه» نگاه نمی‌کنن. اون‌ها فقط دارن کارهاشون رو انجام می‌دن و این تغییر ظریف، نقطه شروع چالش برای صنعت جستجوئه. وقتی ۱ میلیارد کاربر روزانه ترجیح بدن برای [کوئری‌های مشخص و باارزشی که برای مخاطب شما مهمه] از دستیارهای هوش مصنوعی استفاده کنن، این فقط یه تغییر در تجربه کاربری نیست، بلکه یه مهاجرت در کانال‌های درآمدی به حساب میاد که روی کار شما تأثیر مستقیم می‌ذاره.

دوران جدید سئو و دیده شدن: وقت حساب‌وکتابه!

فراگیر شدن دستیارهای هوش مصنوعی، سئوی سنتی رو از بین نمی‌بره، بلکه اون رو به مراحل اولیه منتقل می‌کنه.

وقتی اولین جواب یا اولین اقدام داخل یه دستیار هوش مصنوعی اتفاق بیفته، تاکتیک‌های قدیمی ما برای صفحه نتایج جستجو (SERP) کم‌کم قدرت و نفوذشون رو از دست می‌دن. سه تغییر از همه مهم‌ترن:

۱. سطوح «کلیک صفر» (Zero-Click) بیشتر می‌شن

دستیارهای هوش مصنوعی جواب رو در همون پنجره چت، سایدبار یا رابط صوتی ارائه می‌دن. در نتیجه، کاربران کمتری روی لینک صفحه منبع کلیک می‌کنن.

۲. قابلیت بازیابی «قطعه‌های محتوایی» از «رتبه صفحه» مهم‌تر می‌شه

دستیارهای هوش مصنوعی واضح‌ترین و قابل‌تأییدترین قطعه‌های محتوایی رو انتخاب می‌کنن، نه لزوماً صفحه‌ای که بالاترین رتبه رو داره. مقاله کاربردی OpenAI نشون می‌ده که سه چهارم تعاملات مصرف‌کننده‌ها همین الان هم روی راهنمایی‌های عملی، اطلاعات و کمک برای نوشتن متمرکزه (مقاله کاری NBER، سپتامبر ۲۰۲۵). این یعنی دستیارهای هوش مصنوعی بخش‌های ساختاریافته و وظیفه‌محور رو به پست‌های وبلاگ عمومی ترجیح می‌دن. برای مثال، به جای بهینه‌سازی یه مقاله لیستی ۳۰۰۰ کلمه‌ای با عنوان «بهترین نرم‌افزارهای مدیریت پروژه در سال ۲۰۲۶»، شما باید یه قطعه محتوای ۲۰۰ کلمه‌ای با عنوان «چطور وابستگی‌های خودکار بین وظایف رو تنظیم کنیم» بسازید که شامل نمونه کد و اسکیما مارک‌آپ باشه.

۳. اعتباری که توسط ماشین تأیید بشه، برنده است

سیستم‌های هوش مصنوعی منابعی رو ترجیح می‌دن که بتونن ازشون نقل‌قول کنن، تاریخ و زمانشون رو مشخص کنن و تأییدشون کنن: صفحات غنی از اسکیما، فایل‌های PDF/HTML کنونیکال با انکرهای (anchor) پایدار، مشخصات نویسنده و استنادهای درون‌متنی.

شاید آمار پذیرش عمومی توسط مصرف‌کننده‌ها سرتیتر خبرها بشه، اما تغییر در سطح سازمانی ممکنه تأثیر سخت‌تر و سریع‌تری داشته باشه.

وقتی گارتنر پیش‌بینی می‌کنه که تا سال ۲۰۲۶، چهل درصد از اپلیکیشن‌های محیط کار با دستیارهای داخلی عرضه می‌شن، منظور فقط اضافه کردن یه چت‌بات به محصول شما نیست؛ بلکه به این معناست که ابزارهای روزمره خریداران شما به دروازه‌بانان اطلاعات تبدیل می‌شن.

این سناریو رو تصور کنید: یه مدیر تدارکات از دستیار هوش مصنوعی Salesforce خودش می‌پرسه: «بهترین راهکار برای گزارش‌دهی خودکار انطباق با مقررات چیه؟» این دستیار با استخراج اطلاعات از داده‌های آموزشی خودش، مستندات API ساختاریافته رقیب شما و یه فایل PDF مطالعه موردی که به راحتی قابل تحلیله، یه جواب رو به کاربر نشون می‌ده. در این بین، وب‌سایت مارکتینگ شما با اون ویدیوهای بزرگ و وایت‌پیپرهایی که برای دانلودشون نیاز به ثبت‌نام هست، اصلاً وارد بازی هم نمی‌شه.

این یه مثال فرضی نیست. ابزارهایی مثل Microsoft 365 Copilot، Salesforce Einstein و SAP Joule ابزارهای تحقیقاتی نیستن، بلکه محیط‌های تصمیم‌گیری هستن. اگه مستندات محصول، راهنماهای یکپارچه‌سازی و مشخصات فنی شما برای بازیابی توسط ماشین ساختاریافته نباشن، شما در لحظه تصمیم‌گیری مشتری، نامرئی خواهید بود.

سفر خرید مشتریان سازمانی داره به لایه‌های داده و اطلاعات، یعنی قبل از اینکه حتی به دامنه شما برسن، منتقل می‌شه. استراتژی دیده‌شدن شما هم باید اون‌ها رو در همون نقطه ملاقات کنه.

یک رویکرد آماده برای ۲۰۲۶: پیشنهادی برای سئوکارها و برندها

آماده شدن برای این تغییر بزرگ به معنی دنبال کردن یه آپدیت الگوریتم جدید نیست. بلکه باید برای دستیارهای هوش مصنوعی آماده بشید:

  1. محتواتون رو به «قطعه‌های» مناسب برای دستیارهای هوش مصنوعی بازسازی کنید: بخش‌های ۱۵۰ تا ۳۰۰ کلمه‌ای که یک ادعای واضح دارن > با شواهد ازش پشتیبانی می‌کنن > و یک استناد درون‌متنی دارن. همچنین از انکرهای پایدار استفاده کنید تا دستیار هوش مصنوعی بتونه به راحتی از محتوای شما نقل‌قول کنه.
  2. سیگنال‌های اعتماد و منبع رو تقویت کنید: از اسکیماهای غنی (مثل FAQ، HowTo، TechArticle، Product)، نسخه‌های کنونیکال HTML + PDF، اطلاعات شفاف نویسنده و تاریخ آخرین به‌روزرسانی استفاده کنید.
  3. قطعه‌های اصلی محتوا رو در بخش راهنما، دفترچه راهنمای محصول و مستندات فنی خودتون هم تکرار کنید تا دستیارهای هوش مصنوعی اون‌ها رو در جایی که خزش می‌کنن، پیدا کنن.
  4. APIها، داده‌های نمونه و مثال‌های کاربردی رو در دسترس قرار بدید تا دستیارها بتونن بر اساس اطلاعات شما «اقدام» کنن، نه اینکه فقط اون رو بخونن.
  5. اسناد و ارجاعات (attribution) داخل دستیارهای هوش مصنوعی رو ردیابی کنید تا ببینید در پلتفرم‌هایی مثل ChatGPT، Gemini، Perplexity و غیره کجاها به برند یا دامنه شما اشاره می‌شه و بعد روی محتوایی که داره دیده می‌شه، بیشتر سرمایه‌گذاری کنید.
  6. به استفاده از ابزارهای جدید عادت کنید که می‌تونن به شما کمک کنن معیارهای جدید رو بسنجید و جاهایی رو رصد کنید که ابزارهای قبلی شما روی اون‌ها متمرکز نبودن. (ابزارهایی مثل SERPRecon، Rankbee، Profound، Waikay، ZipTie.dev و غیره).

بازگشت به دوران راستی‌آزمایی

لحظه فراگیر شدن هوش مصنوعی در سال ۲۰۲۶، سئو رو از بین نمی‌بره، اما معنای «قابل کشف بودن» رو تغییر می‌ده.

ما می‌تونیم به پذیرفتن بی‌چون‌وچرای راهنمایی‌های پلتفرم‌هایی ادامه بدیم که از دنبال کردن ما سود می‌برن، یا می‌تونیم به دوران گذشته برگردیم و بپرسیم «چرا» این توصیه‌ها داده می‌شن، تست کنیم که ماشین‌ها واقعاً چه چیزی رو بازیابی می‌کنن و به داده‌ها اعتماد کنیم. ما در گذشته مجبور بودیم یاد بگیریم، اما به نظر می‌رسه در ۲۰ سال گذشته به حالت ساده و بی‌دردسر عادت کرده‌ایم.

جستجو در حال انتقال به لایه داده‌هاست. اگه می‌خواید زمانی که دستیارهای هوش مصنوعی به اولین نقطه تماس با کاربر تبدیل می‌شن، همچنان دیده‌ بشید، از همین الان خودتون رو تطبیق بدید، چون این بار منحنی رشد به شما ۹ سال فرصت نمی‌ده تا خودتون رو برسونید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *